مرکز فرهنگی زنان هیچ کمک مالی از سازمانهای بینالمللی دریافت نکرده است!
طی چند ماه اخیر علاوه بر ایجاد فضای امنیتی و بازداشت و احضارهایی که بر فعالان جنبش زنان تحمیل شده است، فشارهای روانی نیز گسترش یافته است و بازار اتهام زنی و برچسب وابستگی به بیگانگان داغ و پر رونق شده است . به گونه ای که به نظر می رسد برخی نهادها از تمام امکانات خود برای خنثا کردن و ازبین بردن سازمان های تاثیرگذار بر حرکت های اجتماعی زنان بهره می گیرند: با ابزار بازداشت های غیرقانونی فعالان جنبش زنان (برای نمونه از بهمن ماه سال گذشته تا کنون 10 نفر از اعضای مرکز فرهنگی زنان به زندان افتاده اند و بسیاری دیگر از اعضا مورد بازجویی قرار گرفته اند)، با پلمب کردن دفاتر سازمان های مختلف زنان، با ایجاد فضای رعب و وحشت در سطح جامعه به منظور کنترل دوباره بر فضای شهری و عقب راندن زنان از حوزه عمومی ، با مطرح کردن تهدیدها، اخراج از محیط کار، کنترل و تعقیب و مراقبت و... در واقع به نظر می رسد برخی از نهادها برای پس زدن خواسته های حقوقی زنان از هر ابزاری (چه مشروع و چه نامشروع) بهره می برند تا فضای ناامنی برای فعالان زن فراهم سازند و آنان را به عقب نشینی و تمکین از وضع موجود وادار سازند. و در این میان پخش و گسترش اتهام و شایعات مالی به سازمان های زنان نیز یکی از همین ابزارهاست.
ماجرای مرکزفرهنگی زنان و موسسه هلندی هیفوس
مدتی است شایعه ای مبنی بر کمک مالی موسسه هلندی «هیفوس» به مرکز فرهنگی زنان دامن زده می شود. از این رو ما در مرکز فرهنگی زنان بر آن شدیم تا توضیحاتی را در این مورد ارائه کنیم. البته این توضیحات نه برای اطلاع نیروهای امنیتی (با توجه به این که مدت ها کلیه اسناد و مدارک مرکز توسط آنان ضبط و مورد بررسی قرار گرفته و از این رو آنان به خوبی می دانند مرکز فرهنگی زنان هیچگاه از سازمان های بین المللی کمک مالی دریافت نکرده است) بلکه برای مخاطبان و علاقه مندان مرکز فرهنگی زنان ارائه می شود، زیرا ما همواره سعی کرده ایم در مقابل جامعه و مردم هموطن مان پاسخ گو باشیم و این روش را به مسئولان نیز توصیه می کنیم.
اما در مورد شایعاتی که در مورد دریافت کمک مالی از هیفوس مطرح شده است خلاصه ای از گزارش خود را در زیر ارائه می کنیم: در سال 1381 که در مرکز فرهنگی زنان تصمیم گرفتیم کتابخانه ای تخصصی برای زنان برپا کنیم، فراخوانی برای این منظور در اسفندماه 1381 منتشر و برای برپایی این کتابخانه درخواست مشارکت مردمی کردیم (گزارش فعالیت های مرکز را تا سال 1383 و فراخوان مزبور را می توانید در پیوست مشاهده کنید). در ابتدا انتظار دریافت کمک مالی را از سوی زنان و مردان علاقه مند در حوزه زنان را بیش از آن داشتیم اما روند جمع آوری کمک های مردمی کندتر از آن بود که تصور می کردیم (در عرض یک سال و نیم دادن فراخوان تنها نزدیک به 15 میلیون جمع آوری شده بود که برای چنین پروژه ای بسیار اندک می نمود) چرا که شاید هنوز مرکز فرهنگی زنان اعتماد لازم مردم را برای دریافت کمک مالی کسب نکرده بود. از این رو در اوایل سال 1383 موسسه هیفوس که سال ها بود به بسیاری از سازمان های غیردولتی زنان بر اساس پروژه های آنان، کمک پرداخت می کرد با توجه به فراخوان مرکز در مورد تاسیس کتابخانه، پیشنهاد کمک برای راه اندازی کتابخانه را به مرکز فرهنگی ارائه کرد. آن زمان ما که تاحدودی از جمع آوری کمک های لازم مردمی برای راه اندازی کتابخانه دلسرد شده بودیم، ابتدا بدون توجه به ماهیت اکتیویستی و مردمی مرکز فرهنگی، و بدون همفکری های لازم، با شتابزدگی، پیشنهاد هیفوس را پذیرفتیم و طرح کتابخانه را به این سازمان ارائه دادیم. هیفوس نیز قراردادی تهیه کرد (قرارداد آن در پیوست وجود دارد) و قرار شد بابت تهیه مکان و خرید وسایل لازم برای راه اندازی کتابخانه مبلغ 130 هزار یورو براساس طرح و در چندین مرحله به مرکز فرهنگی زنان بپردازد. اما به محض بستن قرارداد و واریز 10 هزار یورو (واریز اولین پرداخت)، دغدغه های ما در مرکز فرهنگی زنان برای این که آیا چنین کاری درست است یا نه، آغاز شد و بین اعضای مرکز فرهنگی زنان در این مورد بحث های مفصلی در گرفت. چرا که براساس تعهد اخلاقی که از ابتدای فعالیت مرکز بین اعضا بسته شده بود گرفتن کمک مالی برای فعالیت های مرکز را از سازمان های غیردولتی و دولتی از ابتدا برای خود منع کرده بودیم. اما به نظر می رسید رویای تاسیس اولین کتابخانه زنانه، ما اعضای مرکز فرهنگی را در آن زمان تاحدودی دچار تردید و دودلی کرده بود. اما بالاخره پس از بحث های مفصل برای دریافت یا عدم دریافت این کمک از هیفوس، یکپارچه به این تصمیم رسیدیم که گرفتن این کمک مالی به دلایل متعددی درست نیست. با این تصمیم جمعی، مرکز فرهنگی زنان اعلام انصراف خود را به موسسه هیفوس رسما اعلام کرد و خواستار فسخ قرارداد و بازگرداندن آن 10 هزار یورو شد و این مسئله در مراسم جشن تاسیس کتابخانه در هشتم مارس 1383 نیز اعلام کردیم (گزارش های مربوطه را که در سایت مرکز منتشر شده است در پیوست بخوانید). به این ترتیب با وجود اشکالات فراوان و وقت گیر بودن این پروسه که طی چند ماه به طول انجامید، بالاخره ما توانستیم قرارداد خود را با هیفوس فسخ کنیم و مبلغ 10 هزار یورو را به سازمان هیفوس عودت دهیم و به خاطر فسخ قرارداد در میانه کار، از آنان پوزش بطلبیم (تصویر سندی که 10 هزار یورو به موسسه هیفوس عودت داده شده است را در پیوست می توانید مشاهده کنید). قراردادی هم که اکنون هنوز از آن دوران بر روی وب سایت هیفوس قرار دارد مربوط به همین قراردادی است که با تصمیم مرکز مبنی بر عدم همکاری با هیفوس فسخ شد اما متاسفانه موسسه هیفوس در سایت خود ذکری از فسخ آن قرارداد به میان نیاورده است (که مرکز فرهنگی طی نامه ای رسما خواستار آن شده است که هیفوس همانطور که آن قرارداد را بر سایت خود گذارده، فسخ آن را و بازگرداندن مبلغ 10 هزار یورو را نیز اعلام کند و امیدواریم که هر چه سریعتر این کار انجام گیرد).
بدین ترتیب، عقد و فسخ این قرارداد برای مرکز فرهنگی زنان اگر بهره ای به همراه نداشت اما یکپارچگی بیشتر در زمینه چگونگی پیشبرد فعالیت های مرکز را به همراه آورد یعنی این تجربه باعث شد بعدها نیز که مرکز با پیشنهادات دیگر از سوی دیگر سازمان های بین المللی مواجه شد به راحتی بتواند همه آن ها را رد کند و اکنون با صراحت اعلام کند که مرکز فرهنگی زنان هیچ کمک مالی از هیچ موسسه بین المللی یا دولتی دریافت نکرده است.
برپایی کتابخانه با اتکا بر کمک های مردمی
اما سرنوشت برپایی کتابخانه پس از این تصمیم چه شد؟ در اسفندماه 1383 بالاخره مرکز فرهنگی توانست با همان کمک های مالی مردمی و نیز کمک اعضای مرکز (لیست کمک ها را در 8 مارس هر سال روی وب سایت مرکز منتشر کرده ایم ) یک مکان برای کتابخانه رهن کند (به مبلغ 15 میلیون تومان از کمک های جمع آوری شده از مردم و خود اعضا) و کار آماده سازی اولیه کتابخانه را انجام دهد. در 8 مارس این سال بود که کتابخانه را با همه کمبودهایش به این امید که به تدریج کمک های مردمی بیشتری به سوی کتابخانه ای که ظهور می کند بیشتر خواهد شد در یک مکان اجاره ای افتتاح کردیم.
با توجه به امیدی که راه اندازی ابتدایی کتابخانه ایجاد کرد و با توجه به اعتبار بیشتر مرکز فرهنگی نزد افکار عمومی، کمک های مردمی بیشتری به سوی کتابخانه جذب شد (که لیست کمک کنندگان را می توانید همانطور که در وب سایت مرکز قبلا آمده در پیوست این جا و این جا و این جا مشاهده کنید) و با توجه به گسترش تعداد اعضای مرکز، کمک های مالی خود اعضای مرکز نیز افزوده شد. از این رو در سال بعد از آن یعنی در سال 1385 توانستیم یک آپارتمان کوچک 53 متری برای کتابخانه خریداری کنیم (به مبلغ 23 میلیون تومان و مخارج تعمیرات آن نیز حدود 4 میلیون تومان شد) که سند این کتابخانه اکنون به اسم 15 تن از اعضای مرکز است (تصویر سند ملکی این کتابخانه را در این جا و این جا می توانید در پیوست مشاهده کنید). ما در مرکز فرهنگی زنان فکر کردیم با توجه به شرایط ناامن جامعه و عدم سیاست منسجم در ایران (که با تصمیم برخی از نهادها به انجمنی مجوزی داده می شود و توسط برخی دیگر همان انجمن غیرقانونی اعلام می شود) و نیز با توجه به آن که یک بار دفتر مرکز فرهنگی زنان (اتاقی که به لطف یکی از اعضا به رایگان به مرکز واگذار شده بود) پلمپ شده بود، اگر یک آپارتمان 53 متری را به نام 15 نفر از اعضا ثبت بکنیم (و البته سندی هم مبنی بر صلح این مکان به مرکز فرهنگی تهیه کردیم که در پیوست می توانید مشاهده کنید) لااقل می توانیم این مکان را تاحدودی از این ناامنی حفظ کنیم. پس از آن که مکان کتابخانه به ثبات نسبی رسید توانستیم طی چندین ماه گذشته هیئت مدیره اولیه آن را شکل دهیم و در 8 مارس امسال (1385) نیز توانستیم کتابخانه را از مرکز فرهنگی کاملا منفک ساخته و به دست هیئت مدیره ای جدید بسپاریم (که اکنون به لحاظ حقوقی زیر نظر انتشارات روشنگران و مطالعات زنان). در واقع مرکز فرهنگی زنان کتابخانه ی کوچکی را که در عرض 4 سال بالاخره به یک ثبات نسبی رسید به هیئت مدیره ای مختص کتابخانه واگذار کرد. چرا که ما در مرکز فرهنگی زنان بر این تصور هستیم که برای تداوم هر نهادی مهم نیست که چه سازمانی آن را بنیاد گذاشته بلکه مهم آن است که به دست کسانی تداوم یابد که به طرز شایسته تری از عهده آن برخواهند آمد.
در حال حاضر مرکز فرهنگی زنان بدون جا و مکان در قلب های اعضای خود تداوم دارد و با حدود 7 میلیون و 700 هزار تومان موجودی خود (که از کمک های افراد باقی مانده است) سرگردان به دنبال محلی برای اجاره کردن است. این 7 میلیون و 700 هزار تومان هم در حسابی به نام دو تن از اعضای مرکز صدیقه تقی نیا (مدیر مالی مرکز) و خدیجه کشاورز (مدیر مسئول مرکز) موجود است (تصویر حساب موجودی مرکز را می توانید این جا مشاهده کنید).
با صدای بلند اعلام می کنیم: مرکز فرهنگی زنان هیچ کمک مالی از نهادهای دولتی وبین المللی دریافت نکرده است
مرکز فرهنگی زنان شرح روند ایجاد کتابخانه و نیز دیگر فعالیت های خود را همواره در خبرنامه ها و در وب سایت های خود (تریبون فمینیستی و زنستان) به تدریج منتشر کرده است اما اکنون دوباره کل این پروسه را در این جا ذکر کردیم تا کسانی که فعالیت های مرکز را به تازگی دنبال می کنند نیز از زندگی مرکز فرهنگی مطلع شوند. در طول سال ها فعالیت فرهنگی مان در مرکز، افتخار می کنیم که توانستیم بدون هیچ کمک مالی از سازمان های بین المللی و دولتی، و تنها از طریق کمک های افراد و کمک خود اعضای مرکز، این کتابخانه و دیگر فعالیت های مرکز را پیش برده و بتوانیم کتابخانه را به حدی از بلوغ خود برسانیم و به دیگران واگذاریم تا بزرگ و بزرگ ترش کنند.
حال مرکز فرهنگی زنان با افتخار می تواند با صدای بلند اعلام کند که هیچ کمک مالی از مراکز بین المللی از جمله «هیفوس» دریافت نکرده است و از این طریق از موسسه هیفوس نیز می خواهیم صحت اظهارات ما را کنترل کرده و فسخ قرارداد مرکز فرهنگی زنان برای دریافت کمک برای تاسیس کتابخانه را به طور شفاف روی وب سایت خود قرار دهد تا راه چنین شایعه پردازی هایی بسته شود. ما نه تنها اکنون بلکه هر زمان حاضر به پاسخگویی به کلیه افراد جامعه (و مقامات امنیتی) هستیم و بر این گفته خود که مرکز فرهنگی زنان هیچ کمکی غیر از کمک هایی که افراد به طور شخصی به مرکز فرهنگی پرداخته اند دریافت نکرده است پایبندیم، هرچند فکر می کنیم که دریافت کمک مالی از سوی سازمان های بین المللی به سازمان های غیردولتی نه جرم است و نه یک کار غیرمعمول و نه یک عمل غیراخلاقی، زیرا فکر می کنیم اگر نوع فعالیت های برخی از سازمان های غیردولتی حول فعالیت های خدمات رسانی به زنان باشد ناچار از دریافت کمک های مالی این چنینی هستند، اما نوع فعالیت مرکز فرهنگی زنان و نیز قول و قرار اخلاقی ما در مرکز و دلایل دیگر که برخی از آنها ذکر شد، باعث شده است که تاکنون ما از دریافت چنین کمک هایی امتناع کنیم و بر تعهد داخلی اعضای مرکز مبنی بر عدم دریافت کمک مالی از نهادهای بین المللی و دولتی پایبند باشیم. لازم به یادآوری است که به مرکز فرهنگی زنان از سوی سازمان های بین المللی تاکنون 2 بار پیشنهاد کاندیدا شدن برای دریافت جوایز بین المللی (که بخشی از این جوایز نقدی بوده) شده است، اما هر دو بار مرکز فرهنگی زنان از کاندیدا شدن برای دریافت این جوایز امتناع کرده است. به این دلیل که بعدها دچار چنین دروغ پردازی هایی نشود و دریافت جوایز نقدی را به حساب وابستگی مرکز به این یا آن سازمان نگذارند چرا که ما در مرکز فرهنگی زنان معتقد بودیم باید بتوانیم روی پاهای خودمان و به اتکای زنان و مردان ایرانی آزاد اندیش و علاقه مند به حقوق برابر بایستیم و بتوانیم از ظرفیت خود جامعه و مشارکت مردم برای بهبود وضعیت زنان بهره ببریم چرا که منابع مالی و انسانی مردمی، منبعی همیشگی و بادوام است و با این روش نیز ارتباط ما با جامعه افزایش می یابد. زیرا فکر می کردیم که کمک های مالی از سوی مردم، علاقه و احساس مشارکت آنان را به فعالیت های زنان گسترش می دهد و این ارتباط متقابل می تواند هم ما و هم جامعه را ارتقاء دهد.
چنین استدلال ها و ذهنیت هایی در میان اعضای مرکز فرهنگی زنان بوده که تاکنون از دریافت کمک های مالی بین المللی خود را دور ساخته است وگرنه مسلما دریافت چنین کمک هایی عملی غیرمعمول و غیراخلاقی نیست و نخواهد بود. از این رو بدون شک اگر مرکز فرهنگی زنان چنین کمک هایی را از هر سازمان بین المللی دریافت می کرد باز هم بدون هیچ شرمندگی به طور شفاف آن را اعلام می کرد و ریز دریافت ها و نیز خدمات و هزینه هایی که در مقابل آن انجام گرفته است را با صدای بلند به جامعه عرضه می کرد و هیچ ترسی هم از بازگو کردن آن نداشت چرا که به نظر ما دریافت چنین کمک های مالی نیز بار مسئولیتی است از جنس دیگر که باز هم با شفاف سازی، می توان از دام تخریب و سرکوب رها شد.
در انتها از کلیه کسانی که اخبار مربوط به دریافت کمک مالی مرکز فرهنگی زنان از هیفوس را در روزنامه ها و سایت ها یا وبلاگ های خود درج کرده اند درخواست می کنیم که در همان صفحاتی که چنین ادعایی را کرده اند (چه آنان که ناآگاهانه و چه آنان که آگاهانه به این کار اقدام کرده اند) این اطلاعیه مرکز فرهنگی زنان را نیز درج کنند و در این میان حق خود را برای طرح شکایت از نهادهایی که آگاهانه بدون توجه به این اطلاعیه باز هم به شایعه پردازی ادامه خواهند داد محفوظ می داریم. و در ضمن از موسسه هیفوس می خواهیم این اشتباه خود را جبران کرده و در همان صفحه ای که قرارداد مرکز وجود دارد، تاریخ فسخ قرارداد و عودت مبلغ دریافت شده را نیز ذکر کند. چرا که در چنین شرایطی که برخی از نیروهای امنیتی قصد «براندازی نرم» ما را دارند چنین اشتباهاتی مسئولیت سنگین تری از شرایط معمول دارد.
گسترش خواسته تغییر قوانین تبعیض آمیز، عامل همه این شایعه پردازی هاست
به رغم همه این ها ما می دانیم که با پخش چنین شایعاتی سعی دارند افکار عمومی را نسبت به انگیزه های انسانی فعالان زن به شک و تردید وادارند و از این طریق انگیزه تلاش برای تغییرات اجتماعی به نفع زنان را در افکار عمومی بی اعتبار سازند و پس از ایجاد شبهه و بی اعتبار نمودن آنان، فعالیت شان را مهار یا سرکوب کنند.
ما به خوبی می دانیم که چنین فضاسازی ها و شایعه پراکنی ها ریشه در ستیزهای جدی تری دارد چرا که با جدی تر شدن مبارزه حق خواهانه زنان و عمومی تر شدن بحث تغییر قوانین تبعیض آمیز و گسترش این خواست در لایه های مختلف اجتماعی، واکنش منفی و خشونت بار از سوی برخی از مقامات و نهادها نیز گسترش یافته و بدین ترتیب جنبش زنان وارد مرحله جدیدی از زندگی خود شده است. مرحله ای که هرچند دوران سختی را برایمان به ارمغان آورده، اما حاصل به ثمر رسیدن سال ها تلاش فرهنگی و پیگری برای گسترش مسئله زنان است که به نظر می رسد اکنون به تدریج به مراحل اوج خود نزدیک می شود.
ما و همه مدافعان حقوق زنان می دانستیم به میزانی که خواسته های خود را جدی تر و عمومی تر سازیم، بالطبع واکنش منفی به این خواسته ها از سوی برخی از صاحبان قدرت که این خواست ها را با منافع خود در تضاد می بینند گسترش خواهد یافت. مکانیزم این کنش و واکنش، قانونی است که از تاریخ و از تجربه های فراوان خواهران خود در دیگر کشورها آموخته ایم و البته به استناد همین تجربه ها این را هم می دانیم که عمر این واکنش های خشن و سرکوبگرانه هم نمی توانند ازلی و ابدی باشد و اگر نیروهای فعال کنونی در جنبش زنان سرکوب یا به تسلیم واداشته شوند، باز هم نیروهای جدید و تازه نفس فراخواهند رویید. مگر فعالان جنبش زنان که در گذشته به بهانه های مختلف سرکوب شدند، جایشان خالی مانده است که جای فعالان کنونی جنبش زنان خالی بماند؟ بی شک در غیاب کنشگران معاصر جنبش زنان، درخواست تغییر قوانین تبعیض آمیز و دیگر خواسته های زنان ایران ادامه خواهد یافت تا بالاخره روزی این خواسته های معوق مانده تحقق یابد چرا که تحقق آن ها، نیاز و ضرورتی تاریخی اجتماعی است که در نهایت مسئولان نیز باید آن را درک کنند.
مرکز فرهنگی زنان
25 فروردین ماه 1386
رونوشت:
_ خبرگزاری ها و روزنامه های رسمی کشور
_ موسسه هیفوس
_ قوه قضائیه
_ مجلس شورای اسلامی
_ وزارت کشور
_ وزارت اطلاعات
________________________
برخی پیوست ها از سایت تریبون فمینیستی (سایت سابق مرکز فرهنگی زنان) لینک داده شده و به این دلیل که این سایت اکنون فیلتر است باید برای دیدن این لینک ها از فیلترشکن استفاده کنید
نمایش پستها با برچسب اطلاعيهها. نمایش همه پستها
نمایش پستها با برچسب اطلاعيهها. نمایش همه پستها
پنجشنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۸۶
یکشنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۸۶
اطلاعیه مرکز فرهنگی زنان در مورد دستگیری ناهید کشاورز و محبوبه حسین زاده
سیزدهم فروردین ماه 1385، تعدادی از اعضای کمپین یک میلیون امضاء به اتهام جمع آوری امضاء برای تغییر قوانین تبعیض آمیز در پارک لاله تهران دستگیر شدند. سه تن از آنان پس از یک شبانه روز آزاد شدند، اما بازداشت ناهید کشاورز و محبوبه حسین زاده ادامه یافت و آنان به زندان اوین منتقل شدند. این درحالی است که کمپین یک میلیون امضاء یکی از مسالمت آمیزترین حرکت های جنبش زنان است و جمع آوری امضاء برای درخواست تغییر قوانین حین آگاهی رسانی در زمینه حقوق و قوانین نه تنها جرم نیست بلکه وظیفه شهروندی تک تک ما زنان است. از این رو ما در مرکز فرهنگی زنان ضمن محکوم کردن دستگیری و ادامه بازداشت غیر قانونی ناهید کشاورز و محبوبه حسین زاده به خاطر جمع آوری امضاء، خواستار توقف تهدیدات علیه فعالان جنبش زنان و آزادی بی قید و شرط این دو فعال جنبش زنان هستیم.
دستگیری فعالان کمپین یک میلیون امضا، ما را با مسئله مهم دیگری یعنی وضعیت اسف بار زنان زندانی در بند تنبیهی زنان رو به رو ساخت که بی شک بخشی از این وضعیت حاصل قوانین ناعادلانه، تبعیض آمیز و غیرعقلانی است که بر زنان اعمال می شود و قربانیان اصلی چنین قوانینی خود زنان هستند. از همین رو تغییر و اصلاح قوانین به نفع زنان نه تنها یک خواست، بلکه ضرورتی اجتماعی است که اگر به آن پاسخ داده نشود عواقب و نابسامانی های اجتماعی بیشتری به همراه دارد. بازداشت شدگان (ناهید کشاورز و محبوبه حسین زاده ) را در روز اول به بند یک زندان اوین منتقل کرده اند، بندی که به «بند تنبیهی» یا «بند بازسازی نشده» شهرت دارد. این بند از زندان اوین بدترین بخش زندان است. در این بند زنان بسیاری بدون احساس مسئولیت از سوی مسئولان زندان اوین از یک طرف و بدون هیچ امیدی به روزنه ای در زندگی خود، در بدترین وضعیت ممکن بسر می برند. متاسفانه شرایط این بند و زنان ساکن آن جا تا به حدی دردناک و دشوار است که زنان زندانی نه تنها زندگی دیگران بلکه زندگی خود را نیز در خطر و انهدام و نیستی قرار داده اند و در این میان به نظر می رسد مسئولان حتا به تماشای نابودی آنان نمی نشینند چه برسد به تلاش برای ترمیم و اصلاح وضعیت آنان.
این قربانیان گناهکار، ساکنان دیار فراموش شده ای هستند که از نگاه قانون گذار، و مجریان قانون راه به جایی ندارند. ورود به بند یک زندان اوین «موهبتی اجباری» بود که نصیب دو تن از فعالان جنبش زنان شد تا از نزدیک نتایج نابرابر بی حقوقی زنان را ببینند، وگرنه ورود به زندانی که به "آخر دنیا" تشبیه می شود در بازدیدهای رسمی و تبلیغاتی جایی ندارد و پای روزنامه نگاران و فعالان اجتماعی هم کمتر به این زندان ها بازمی شود. از این رو ما در مرکز فرهنگی زنان، خواستار پاسخ گویی مسئولان زندان های کشور در مورد وضعیت بند یک زندان زنان اوین هستیم چرا که بی توجهی به حقوق زندانیان و شرایط زیست آنان را با هر جرم و محکومیتی که داشته باشند بی توجهی به حقوق انسانی آنان می دانیم. و از مسئولان مان که توجه به کارهای «بزرگ» در سطح بین المللی را به زندگی «کوچک» زنان زندانی بند یک زندان اوین ترجیح می دهند، می خواهیم لااقل به نهادهای مردمی و انبوه تشکل های زنان (از جمله مرکز فرهنگی زنان) اجازه دهند که از بند یک زندان اوین بازدید کرده و ضمن نیازسنجی از زنان آسیب دیده در این بند، در حد توان اندک خود بتوانند لااقل مشاوره های مددکاری، خدمات مشاوره ی حقوقی و بهداشتی خود را به این زنان زندانی ارائه کنند.
بی شک اگر مسئولان زندان اوین در مورد این زندانیان (که "خطرناک" بودن آنان نه به دلیل "فطرت شان" که به خاطر شرایط نامساعد زندگی و وضعیت نابسامان اجتماعی است) مسئولیتی احساس نمی کنند لااقل به تشکل های غیردولتی زنان امکان دهند که در حد توان شان پی گیر وضعیت آنان باشند. ما نه تنها نگران وضعیت عضو مرکز فرهنگی زنان (ناهید کشاورز) و نیز محبوبه حسین زاده هستیم بلکه نگران صدها زن زندانی هستیم که به عنوان انسان، حق دارند از وضعیت بهتری نسبت به آنچه در آن بسر می برند برخوردار باشند.
وضعیت خطرناک و نابسامان بند یک زندان اوین، ربطی به خود زنان زندانی این بند ندارد، بلکه به وضعیتی باز می گردد که زندانیان را در آن نگه داری می کنند. چرا که وقتی مسئولان قادرند بنا به اراده قانون (یا گاه غیرقانونی) عده ای را از آزادی انسانی شان محروم سازند حتما این توان را هم دارند که ترتیبی دهند که امنیت جسمی و روحی آنان نیز حفظ شود و برای زندگی سالم و انسانی تر آماده شوند. زندان، به خودی خود تنبیهی است برای انسان هایی که آزاد به دنیا آمده اند، اما ایجاد شرایط نامناسب و اسف بار در زندان ربطی به مجازات های قانونی و تنبیهی برای مجرمان ندارد. از این رو ما علاوه بر آن که به تداوم بازداشت غیرقانونی ناهید کشاورز و محبوبه حسین زاده به شدت اعتراض داریم و خواهان آزادی فوری آنان هستیم، بلکه از مسئولان می خواهیم هرچه سریعتر در مورد بند یک زندان زنان اوین اقدامات فوری و لازم صورت گیرد.
برای این منظور دست یاری به سوی هموطنان مان دراز می کنیم، به خصوص روزنامه نگاران، فعالان جامعه مدنی و نهادها و انجمن های زنانه که با یاری همدیگر و با اطلاع رسانی از وضعیت آنان و فعالیت های موثر خود بی تردید می توانیم سهم هرچند کوچکی در اصلاح و بهبود وضعیت زندان های زنان و یاری رساندن به زنان زندانی داشته باشیم.
مرکز فرهنگی زنان
شنبه 18 فروردین 1386
دستگیری فعالان کمپین یک میلیون امضا، ما را با مسئله مهم دیگری یعنی وضعیت اسف بار زنان زندانی در بند تنبیهی زنان رو به رو ساخت که بی شک بخشی از این وضعیت حاصل قوانین ناعادلانه، تبعیض آمیز و غیرعقلانی است که بر زنان اعمال می شود و قربانیان اصلی چنین قوانینی خود زنان هستند. از همین رو تغییر و اصلاح قوانین به نفع زنان نه تنها یک خواست، بلکه ضرورتی اجتماعی است که اگر به آن پاسخ داده نشود عواقب و نابسامانی های اجتماعی بیشتری به همراه دارد. بازداشت شدگان (ناهید کشاورز و محبوبه حسین زاده ) را در روز اول به بند یک زندان اوین منتقل کرده اند، بندی که به «بند تنبیهی» یا «بند بازسازی نشده» شهرت دارد. این بند از زندان اوین بدترین بخش زندان است. در این بند زنان بسیاری بدون احساس مسئولیت از سوی مسئولان زندان اوین از یک طرف و بدون هیچ امیدی به روزنه ای در زندگی خود، در بدترین وضعیت ممکن بسر می برند. متاسفانه شرایط این بند و زنان ساکن آن جا تا به حدی دردناک و دشوار است که زنان زندانی نه تنها زندگی دیگران بلکه زندگی خود را نیز در خطر و انهدام و نیستی قرار داده اند و در این میان به نظر می رسد مسئولان حتا به تماشای نابودی آنان نمی نشینند چه برسد به تلاش برای ترمیم و اصلاح وضعیت آنان.
این قربانیان گناهکار، ساکنان دیار فراموش شده ای هستند که از نگاه قانون گذار، و مجریان قانون راه به جایی ندارند. ورود به بند یک زندان اوین «موهبتی اجباری» بود که نصیب دو تن از فعالان جنبش زنان شد تا از نزدیک نتایج نابرابر بی حقوقی زنان را ببینند، وگرنه ورود به زندانی که به "آخر دنیا" تشبیه می شود در بازدیدهای رسمی و تبلیغاتی جایی ندارد و پای روزنامه نگاران و فعالان اجتماعی هم کمتر به این زندان ها بازمی شود. از این رو ما در مرکز فرهنگی زنان، خواستار پاسخ گویی مسئولان زندان های کشور در مورد وضعیت بند یک زندان زنان اوین هستیم چرا که بی توجهی به حقوق زندانیان و شرایط زیست آنان را با هر جرم و محکومیتی که داشته باشند بی توجهی به حقوق انسانی آنان می دانیم. و از مسئولان مان که توجه به کارهای «بزرگ» در سطح بین المللی را به زندگی «کوچک» زنان زندانی بند یک زندان اوین ترجیح می دهند، می خواهیم لااقل به نهادهای مردمی و انبوه تشکل های زنان (از جمله مرکز فرهنگی زنان) اجازه دهند که از بند یک زندان اوین بازدید کرده و ضمن نیازسنجی از زنان آسیب دیده در این بند، در حد توان اندک خود بتوانند لااقل مشاوره های مددکاری، خدمات مشاوره ی حقوقی و بهداشتی خود را به این زنان زندانی ارائه کنند.
بی شک اگر مسئولان زندان اوین در مورد این زندانیان (که "خطرناک" بودن آنان نه به دلیل "فطرت شان" که به خاطر شرایط نامساعد زندگی و وضعیت نابسامان اجتماعی است) مسئولیتی احساس نمی کنند لااقل به تشکل های غیردولتی زنان امکان دهند که در حد توان شان پی گیر وضعیت آنان باشند. ما نه تنها نگران وضعیت عضو مرکز فرهنگی زنان (ناهید کشاورز) و نیز محبوبه حسین زاده هستیم بلکه نگران صدها زن زندانی هستیم که به عنوان انسان، حق دارند از وضعیت بهتری نسبت به آنچه در آن بسر می برند برخوردار باشند.
وضعیت خطرناک و نابسامان بند یک زندان اوین، ربطی به خود زنان زندانی این بند ندارد، بلکه به وضعیتی باز می گردد که زندانیان را در آن نگه داری می کنند. چرا که وقتی مسئولان قادرند بنا به اراده قانون (یا گاه غیرقانونی) عده ای را از آزادی انسانی شان محروم سازند حتما این توان را هم دارند که ترتیبی دهند که امنیت جسمی و روحی آنان نیز حفظ شود و برای زندگی سالم و انسانی تر آماده شوند. زندان، به خودی خود تنبیهی است برای انسان هایی که آزاد به دنیا آمده اند، اما ایجاد شرایط نامناسب و اسف بار در زندان ربطی به مجازات های قانونی و تنبیهی برای مجرمان ندارد. از این رو ما علاوه بر آن که به تداوم بازداشت غیرقانونی ناهید کشاورز و محبوبه حسین زاده به شدت اعتراض داریم و خواهان آزادی فوری آنان هستیم، بلکه از مسئولان می خواهیم هرچه سریعتر در مورد بند یک زندان زنان اوین اقدامات فوری و لازم صورت گیرد.
برای این منظور دست یاری به سوی هموطنان مان دراز می کنیم، به خصوص روزنامه نگاران، فعالان جامعه مدنی و نهادها و انجمن های زنانه که با یاری همدیگر و با اطلاع رسانی از وضعیت آنان و فعالیت های موثر خود بی تردید می توانیم سهم هرچند کوچکی در اصلاح و بهبود وضعیت زندان های زنان و یاری رساندن به زنان زندانی داشته باشیم.
مرکز فرهنگی زنان
شنبه 18 فروردین 1386
اشتراک در:
پستها (Atom)