دوشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۶

همه ما مثل مریم گزارشگر درد و رنج زنان هستیم

اعتراض بیش از یک هزار تن از مدافعان حقوق برابر به بازداشت «مریم حسین خواه»
يكشنبه4 آذر 1386


روز 26 آبان ماه مریم حسین خواه، یکی از صدها فعال کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز و یکی از بی شمار روزنامه نگاران و نویسندگان مدافع حقوق زنان را در پی احضاریه ای کتبی در دادگاه انقلاب بازجویی کردند و به خاطر نوشته ها و فعالیت هایش در سایت «تغییر برای برابری» (سایت کمپین یک میلیون امضاء) و سایت «زنستان» (ارگان مرکز فرهنگی زنان) به تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب متهم کردند و پس از تعیین قرار وثیقه ای 100 میلیون تومانی، به خاطر نداشتن وثیقه به بند عمومی زندان اوین منتقل کردند. این درحالی است که سایت تغییر برای برابری یکی از سایت های کمپین گسترده و پرتنوع یک میلیون امضاء و متعلق به همه اعضا و هواداران آن است و بسیاری از معترضان به قوانین تبعیض آمیز موجود علیه زنان، در آن قلم می زنند، گزارش تهیه می کنند و در مجموع آن را اداره می کنند. ما فعالان حقوق برابر همگی با برداشتن گام هایی هرچند کوچک در جهت آگاهی رسانی به مردم و هموطنان خود در مورد نظام حقوقی تبعیض آمیز کنونی سعی کرده ایم تجربه ها و گزارش ها و دردهای جامعه زنان را هر جا امکان پذیر بوده مکتوب سازیم، چه در سایت های خود همچون تغییر برای برابری، زنستان، کانون زنان ایرانی، میدان و... چه در وبلاگ های خود و چه در روزنامه های رسمی کشور و چه به صورت شفاهی و چهره به چهره.
از این رو اگر مسئولیت و گزندی از فعالیت های قانونی و خبررسانی شفاف و انتشار مکتوبات و مقالات در سایت «تغییر برای برابری» یا سایت «زنستان» متوجه هر یک از کنشگران این جنبش باشد قطعا بر دوش تک تک ما امضاء کنندگان این نامه که خود را متعلق به جنبش حقوق برابر و مدافع آن می دانیم، قرار دارد. همه ما...
ادامه...

چهارشنبه، آبان ۳۰، ۱۳۸۶

ملاقات با مریم حسین خواه در زندان زنان




تغییر برای برابری : صبح امروز 29 آبان 1386که روز ملاقات زنان زندان اوین بند عمومی است خانواده مریم حسین خواه موفق به دیدار وی شدند. شهاب میرزایی همسر مریم می گوید:«سه شنبه ها از ساعت 9 صبح تا 2 بعداز ظهر وقت ملاقات زنان است. خوشبختانه توانستیم مریم را ملاقات کنیم.» او درباره وضعیت روحی مریم می گوید: «روحیه اش خیلی خوب بود. می گفت اینجا آدم درد خودش را فراموش می کند.»
هاجر حسین خواه خواهر مریم نیزکه امروز به دیدار مریم رفت، می گوید: «من به مریم گفتم برای آزادی ات تلاش می کنییم. مریم گفت آخر ما که صد میلیون وثیقه نداریم. گفتم همه در تلاش اند که میزان وثیقه را پایین بیاورند.» هاجر در ادامه می گوید:« مریم خیلی از رفتار خوب زنان زندانی با خودش حرف زد. گفت اینجا براحتی آدم جدید را قبول نمی کنند اما رفتارشان با من رفتار با یک آشناست. آنها از فعالیت های ما خبر دارند، فعالیت های ما در بیرون خیلی تاثیرگذار بوده و خیلی قدردان هستند. گفت آنها اززمانی که آمده ام مراقب من هستند که چیزی کم نداشته باشم. آنها همه بچه ها را می شناسند از ناهید و محبوبه می پرسند و از فعالیت اعضای کمپین در جمع اوری امضا، آنها خیلی به حرکت ما امیدوارند.» هاجر در ادامه می افزاید:« مریم زندان را هم به عنوان یک فرصت می نگرد وحالا می خواهد از این فرصت برای انعکاس مشکلات حقوقی زنان زندانی استفاده می کندتا تاثیرات قوانین نابرابر را بر زندگی آنها نشان دهد.»

برای مریم وثیقه 100 میلیون تومانی صادر کرده اند. همسرش می گوید:« با حقوق ماهی دویست تومان روزنامه نگاری تازه اگر روزنامه تعطیل نشود ( میانگین زندگی هر روزنامه در ایران بین سه تا 6 ماه است وحقوق روزنامه نگاری معمولا با یکی یا دوماه تعویق پرداخت می شود) 50 سال طول می کشد که این مبلغ جمع شود، این بهایی است که کسانی که به کارشان اعتقاد دارند می پردازند.»

دوشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۶

اينجا بند زنان زندان اوين است


اینجا زندان است و من زنی در میان زنانی كه دردهايشان مثال روشن نابرابري است
نوشته مریم حسین خواه از بند 3عمومی زندان زنان اوین

دو شنبه28 آبان 1386

اينجا زندان است. بند زنان زندان اوين. اولين بار نيست كه به اینجا مي آيم. بار اول نيست كه به اوين مي آيم. بار اول خبرنگاري بودم كه با رئیس زندان سلول به سلول جلو مي رفتم و براي اولين بار سرگذشت زناني كه به جرم اعتياد، فحشا، و قتل اسير چهارديواري زندان بودند را مي شنيدم كه بنويسم اما فقط چند كلمه؛ همان قدر كه بودن رئيس اجازه مي داد. همان روز بود كه همه زندانيان در حضور مسئولان بند از شرايط زندان تعريف كردند و گفتند كه مشكلي ندارند، اما هنگام رفتنم، كاغذ مچاله ای را در جيبم گذاشتند كه "به داد ما برسيد، اين جا هيچ كس به فكر ما نيست".

بار دوم من هم زنداني بودم. درست مثل همه آن زندانيان در بند. 30 نفر از فعالان زن در انفرادي بودند و من آشفته و نگران، ميان غم زناني كه هميشه از آنان مي نوشتم، و سرنوشت نامعلوم دوستانم سرگردان بودم. آن روز براي آنها مهماني بودم كه به زودي مي رفت.

اين بار، بار سوم اما، همه چيز متفاوت است. حالا من با اين وثيقه صد ميليون توماني يكي از خودشان هستم. يكي از صدها زني كه سال ها است گرفتار ديوارهاي بلند اوین اند و هيچ دادرسي ندارند. نه قانون به فريادشان مي رسد، نه خانواده و نه هيچ كس ديگر. اصلا معناي بي پناهي را فقط اينجاست كه مي توان فهميد. در چشمان زناني كه اگر قانون كمي، فقط كمي، عادلانه تر بود آنها اينك در خانه هايشان در كنار فرزندانشان بودند. زناني كه هيچ شباهتي به كليشه هاي ما از زنان زنداني ندارند. زناني كه برخي به خاطر تاب نياوردن قوانين نابرابر خود مجري قانون شده اند و به گفته قانونگذار قانون شكن.

برخي به خاطر ناآگاهي و فقري كه هميشه دامن گير زنان بود گرفتار شده اند و برخي همچون ليلا به خاطر اين كه از دادگاه درخواست نفقه كرده اند! باورش سخت است اما ليلا 47 ساله، بيست سال است كه مي خواهد از شوهري كه او و كودك عقب مانده اش را رها كرده و رفته، نفقه اش را بگيرد و هيچ دادگاهي هنوز به داد او نرسيده. ليلا با چشمان پر از اشك به زمين خيره شده و مي گويد:« هنوز دو سال از ازدواجمان نگذشته بود كه فهميدم شوهرم قبل از من زن داشته. دختر عقب مانده ام كه به دنيا آمد ما را رها كرد و رفت. من ماندم و دو بچه كوچك كه يكي هم عقب مانده بود و بايد خرج دوا و درمانش را مي دادم. شوهرم خانه داشت، ماشين داشت، مال و اموال داشت، من فقط آن قدري می خواستم كه خرج اين دو بچه بدبخت و مريض را بدهم اما او نداد و هيچ دادگاهي هم محكومش نكرد.» وقتي می پرسم:«چرا طلاق نگرفتي؟ مي گويد"هنوز اميدم به قانون است كه شاید نفقه فرزندانم را بگيرم." مي گويد: «فقط ده ميليون تومان هم براي بيست سال زندگي بدهد مي روم و خودم را خلاص مي كنم. نمي دهد اما... دو روز پيش شوهر ليلا در دادگاه گفته نفقه نمي دهد و ليلا و بچه هايش را كتك زده. قاضي ليلايي را كه كتك خورده و شوهرش را كه كتك زده با هم به زندان فرستاده به جرم به هم ريختن نظم دادگاه. آن هم به زندان اوين. شوهرش همان شب سند گذاشته و آزاد شده و ليلا با چشماني اشكبار و نگاهي ناباور در انتظار اين است كه شايد كسي برايش سند بگذارد و آزادش كند...

هر گاه از بي حقوقي زنان مي گويیم نفقه و مهريه را به رخ مان مي كشند، همه با ین جمله آشناییم که« با داشتن اين ها ديگر چه مي خواهيد؟!) ليلاها و ليلاها، اما نه مهريه اي دارند كه به اتكاي آن بتوانند زندگي كنند و نه نفقه اي. تجربه ليلا مي گويد «مرد اگر بخواهد نفقه نمي دهد» و هيچ قانون و دادگاهي نمي تواند او را وادار به پرداخت نفقه كند و نبايد حقوق بديهي ای همچون برابري در دیه، ارث، شهادت، حق داشتن طلاق، ... را به بهانه داشتن نفقه و مهريه اي كه گرفتن آن گاه ناممكن مي شود ناديده گرفت.

ليلا يكي از صدها زني است كه به خاطر قانون نابرابر، زندگي اش را باخته و حالا از تمام دنيا فقط يك سقف آهني دارد و ديوارهايي كه تمام نمي شود. اين ها را که مي نويسم، چند قدم آن طرف تر از من زني جوان که بدنش کبود کبود است در حال گريستن است. گريه كه نه ضجه مي زند. سر به ديوار مي كوبد. فرياد مي زند. و مي خواهد خودش را بكشد، با روسري ای كه به گلو گره زده است. شايد همين نااميدي از قانون و عدالت است كه او را تا چند قدمي مرگ آورده است.

شبي كه روز قبلش تهديد به بازداشت شده بودم در فكر برنامه ای بودم که كه در زندان دوام بياورم. اما حالا مي ترسم وقت كم بياورم. ميان اين همه زني كه زندگي و دردهاي هر كدامشان مثالي روشن از نابرابري است.

یکشنبه، آبان ۲۷، ۱۳۸۶

مريم حسين‌خواه بازداشت شد!


مریم حسین خواه روزنامه نگار و عضو کمپین یک میلیون امضا بازداشت شد

مریم حسین خواه روزنامه نگار، عضو کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز زنان و فعال جنبش زنان بازداشت شد. چند روز پس از مسدود شدن سایت زنستان ارگان مرکز فرهنگی زنان، مریم حسین خواه که از اعضای مرکز فرهنگی و تحریره زنستان و سایت تغییر برای برابری، سایت کمپین یک میلیون امضا است، برای 26 آبان ماه 1386 به دادسرای ویژه امنیت احضار شد و در آنجا به مدت دو ساعت مورد بازجویی قرار گرفت. به او گفته شد که متهم به تشویش اذهان عمومی، تبلیغ علیه نظام، نشر اکاذیب از طریق انتشار اخبار کذب در زنستان و تغییر برای برابری است. همچنین از او خواسته شد که برای ادامه بازجویی ساعت 9 صبح روز بعد نیز مجددا به دادگاه مراجعه کند اما در پی مراجعه مجدد مریم حسین خواه به دادگاه در 27 آبان 1386 در کمال تعجب برای او قرار بازداشت صادر شد و این فعال جنبش زنان را ساعت 2 بعد از ظهر به زندان اوین منتقل کردند.

بازپرسی از مریم حسین خواه,روزنامه نگار به اتهام نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام / کانون زنان ايراني
مریم حسین خواه روزنامه نگار و عضو کمپین یک میلیون امضا بازداشت شد / کانون زنان ايراني
مريم حسين خواه، از فعالان جنبش زنان بازداشت شد / خبرنامه اميرکبير
يار زنستاني من / وبلاگ تداعي آزاد
مجموعه لينکهاي مربوط به بازداشت مريم حسين خواه در سايت بالاترين
اوين براي تمام همه زنان آزاديخواه جا دارد؟/ وبلاگ پرگاس
مریم حسین خواه فعال جنبش زنان بازداشت شد/ ادوار نيوز
مريم حسين خواه فعال جنبش زنان بازداشت شد/ گويا نيوز
در غياب زنستان/وبلاگ فصل زن
فریده غیرت ،حقوقدان:بازداشت مریم حسین خواه غیر قانونی است / کانون زنان ايراني
وصله اي که به اين قبا نمي خورد / وبلاگ ميرا
او قوی است.../وبلاگ امشاسپندان
برای مریم حسین خواه/کانون زنان ايراني
مريم حسين خواه مهربان هم / وبلاگ وارش
مريم بازداشت شد/وبلاگ پرنده خارزار

مريم حسين خواه فعال جنبش زنان بازداشت شد


ادوارنيوز: مريم حسين خواه فعال جنبش زنان ظهر امروز در دادگاه انقلاب بازداشت و به زندان اوين منتقل شد.

به گزارش خبرنگار ادوارنيوز به دنبال دريافت احضاريه از سوی دادگاه انقلاب، خانم حسين خواه ديروز شنبه به دادگاه انقلاب مراجعه کرده بود و در جلسه بازپرسی ، بازپرس ضمن معرفی وی به عنوان يکی از دست اندرکاران سايت زنستان و تغيير برای برابری خواستار معرفی ساير دست اندرکاران اين سايت توسط خانم حسين خواه ظرف مدت ۲۴ ساعت می شود.

بنابه گفته همسر خانم حسين خواه ، وی ظهر امروز و در پی مراجعه مجدد به دادگاه، بازداشت و از محل دادگاه انقلاب به زندان اوين منتقل شده است.

پنجشنبه، آبان ۲۴، ۱۳۸۶

سایت زنستان مسدود شد



دويچه‌وله: نشریه اینترنتی زنستان با اخطار دادسرای اتاق اینترنت وزارت ارشاد بسته شد. این سایت که اخبار مربوط به جنبش زنان را پوشش می‌داد، پیش از این شش بار فیلتر شده‌بود.

دادسرای اتاق اینترنت وزارت ارشاد با احضار مسئولان شرکت هایی که هاست و دومین مجله اینترنتی زنستان از آنها خریداری شده بود، از آنها خواست که فضای اینترنتی فروخته شده به زنستان را مسدود کنند.

در قوانین مربوط به رسانه‌ها هیچ قانونی در مورد مسدود کردن فضای اینترنتی یک سایت وجود ندارد و از این رو بستن سایت زنستان عملی غیرقانونی است.

لیلا علی‌کرمی، وکیل و حقوقدان در این مورد توضیح می‌دهد:

«سایت زنستان سایتی بوده که اخبار را پخش می‌کرده و در آنجا هیچ مطلبی خلاف اصول شرع و قانون نوشته نمی‌شده یا اینکه در معرض مراجعه‌کنندگان سایت قرار نداشته است. بنابراین اصلا ما قانونی در این خصوص نداریم که بخواهیم با استناد به آن حتا سایت را فیلتر یا مسدودش کنیم. ولی متاسفانه الان خیلی از سایتها هستند که با این مشکل مواجه هستند و فیلترینگ خیلی قوی هست در ایران و بنابراین این کار اصلا پایه‌ قانونی ندارد».



علی‌کرمی می‌گوید، از آنجایی که این سایت بدون هیچ حکم دادگاهی بسته شده، پیگیری برای رفع توقیف از آن نیز مشکل است:

«همانطور که گفتم این سایت براساس قانون بسته نشده است. یعنی راه قانونی... به چه مرجعی باید مراجعه کرد؟ این براساس قانون و حکم دادگاه و براساس رسیدگی قانونی انجام نگرفته است. بنابراین من فکر نمی‌کنم راه قانونی‌ای وجود داشته باشد».



از آنجا که بسته‌شدن این سایت به دستور وزارت ارشاد صورت گرفته، علی‌کرمی تنها راه پیگیری قضایی این موضوع را شکایت از این وزراتخانه می‌داند:

«اینطور که شنیدم از طریق اخطاری که از وزارت ارشاد آمده این کار صورت گرفته است. بنابراین تنها راهش این است که ما علیه وزارت ارشاد شکایت‌مان را مطرح کنیم که به این کارهای خلاف قانونش ادامه ندهد».



برخی از فعالان زنان معتقدند مسدود شدن این سایت به منظور اعمال فشار بیشتر بر جنبش زنان صورت گرفته‌است. اخیرا نیز حکم زندان و شلاق برای دو تن از فعالان زنان تأیید شده و چند تن دیگر نیز برای حضور در دادگاه دعوت شده‌اند.

چهارشنبه، آبان ۲۳، ۱۳۸۶

سايت زنستان به دستور دادسراي ارشاد مسدود شد

كانون زنان ايراني: نشریه اینترنتی زنستان با اخطار دادسرای اتاق اینترنت وزارت ارشاد، بسته شد.

دادسرای اتاق اینترنت وزارت ارشاد با اخطار به شرکت هایی که هاست و دومین زنستان از آنها خریداری شده بود و احضار مسئولان این شرکت ها از آنها خواست که فضای اینترنتی فروخته شده به زنستان را مسدود کنند.

این در حالی است که این سایت اینترنتی فعال در حوزه زنان، پیش از این شش بار فیلتر شده بود.

شنبه، آبان ۱۹، ۱۳۸۶

دستور توقف اجراي حكم

وكيل دل‌آرام علي خبر داد: دستور توقف اجراي حكم موكلم صادر شد

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران ، سرويس: فقه و حقوق - حقوق سياسي- وكيل مدافع دل‌آرام علي (از متهمان پرونده‌ي تجمع 22خرداد) گفت: ‌صبح امروز با مراجعه به قوه قضاييه و دفتر سخنگوي مطلع شدم كه دستور توقف اجراي حكم موكلم براي بررسي مجدد پرونده صادر شده است.

نسرين ستوده در گفت‌وگو با خبرنگار حقوقي خبرگزاري دانشجويان ايران‌(ايسنا)، اظهار داشت:‌ پيش از اين موكلم در نامه اي به رييس قوه قضاييه توقف اجراي حكم خود را خواستار شده بود.




وي افزود: يكي از ايرادات وارد بر حكم صادره اين است كه اين حكم حتي به رويت موكلم نرسيده و پيش از آن تماسي از اجراي احكام گرفته شده تا موكلم خود را معرفي كند و موكل تنها طبق اعلام كارمند اجراي احكام از محتويات حكم تجديد نظر خود مطلع شده است.

به گزارش ايسنا، دل‌آرام علي از سوي شعبه‌ي 15 دادگاه ‌انقلاب به دو سال و 10 ماه حبس تعزيري و ده ضربه شلاق محكوم شده بود كه شعبه‌ي 36 دادگاه تجديد نظر دو سال و شش ماه از حبس وي را مورد تاييد قرار داد.

چهارشنبه، آبان ۱۶، ۱۳۸۶

آن‌که او امروز در بند شماست!




چه تدبیر شومی برای زن ایرانی تدارک دیده‌اند؟
نوشين احمدی‌خراسانی

سنگینی این خبر که: دلارام اگر خودش را معرفی نکند «فراری» محسوب می‌شود،... همه را غافل‌گیر و شوکه کرد. و این پرسش که چرا؟ به راستی چرا با این عجله، حتا بدون ابلاغ حکم به وکلایش و فقط با ابلاغی شفاهی؟ این پرسشی است که در این چند روزه ذهن همه فعالان کمپین یک میلیون امضاء را به خود مشغول کرده. به راستی چرا بعد از 2 سال از تجمع 22 خرداد و در حالی که تجمع دیگری هم بعد از آن برگزار نشد، باز هم در اجرای احکام ناعادلانه و غیرقانونی مربوط به تجمع قانونی 22 خرداد، پافشاری می‌کنند؟ چند فرضیه برای درک این تصمیم غیرقانونی دولت‌ـ‌مردان وجود دارد:
يک فرضیه آن است که با اجرای حکم دلارام، این دختر جوان تازه عروس، می‌خواهند جنبش زنان نیز مانند جنبش دانشجویی، جنبش سندیکایی و جنبش معلمان، گروگان‌هایی در زندان داشته باشد تا به این طریق آن تیغ را بالای سر فعالان جنبش زنان برنده‌تر نگهدارند و اندیشه برگزاری تجمع را از اساس در میان فعالان جنبش زنان بخشکانند تا این که در آینده اگر هم بخواهند لایحه ضدخانواده را به تصویب برسانند، انگیزه برگزاری تجمع علیه این لایحه (که با قدرت و صراحت از سوی فعالان جنبش زنان و به ویژه از سوی شیرین عبادی مطرح شده) برای همیشه از ذهن فعالان جنبش زنان، زدوده شود. زیرا چهار ماه آینده، ماه‌های بسیار سرنوشت‌سازی برای بخش‌هایی از حاکمیت است و برای آن‌که این چند ماه باقی‌مانده تا انتخابات، برایشان بدون کمترین مقاومت از سوی جامعه مدنی پیش برود چنین تمهیداتی را لازم می‌دانند. از این روست که به نظر می‌رسد احتمال دارد لایحه ضدخانواده را هرچه سریع‌تر، از تایید مجلس بگذرانند و سپس التهابات اجتماعی ناشی از آن را «راحت‌تر» فرونشانند و جنبش زنان را برای انتخابات مجلس پیش رو به کلی خسته و مایوس سازند و به میمنت و مبارکی، انتخابات سراسر مردانه‌شان را برگزار کنند... ادامه مطلب

بخش‌های ديگر مطالب زنستان شماره 33

مجرم یا معترض؟

بیتا طاهباز

به نظر می رسد مفاهیم تغییر یافته است. بر اساس عقل سلیم، دلارام مجرم است یا معترض؟ او جرمی مرتکب شده است یا به نابرابری های موجود انتقاد دارد؟ ذهن خلاق و پرسشگر او در حال کنکاش و چون و چرا است. چرا نمی تواند حق طلاق داشته باشد؟ چرا نمی تواند قیمومیت فرزندش را داشته باشد؟ چرا نمی تواند به عنوان یک زن کارگر یا کارمند فرزندش را بیمه کند؟ مگر رنگ خون او با رنگ خون برادرش فرق دارد؟ چرا ارزش خون و وجود او نصف است؟ و هزاران چرای دیگر که عقل سلیم این چون و چرایی را جرم می داند یا اعتراضی حق خواهانه ؟ بر اساس عقل سلیم، دلارام مستحق تشویق است یا تنبیه؟ آیا باید به چنین زنانی ببالیم که فکر می کنند، مطالعه می کنند، به همنوعان خود اهمیت می دهند یا آنان را به حبس های طولانی محکوم کنیم؟

سه‌شنبه، آبان ۱۵، ۱۳۸۶

"بند" سزاوار دلارام نیست!





او رها است و برای رهایی زیسته است. بند نیز شرمگین می شود اگر بر دست او خم شود.

30 ماه بند! حکمی است که به پاس تلاشهای یک فعال حقوق زنان به دست او داده اند!

شرم است بر ما و تاریخمان این برگ!

بند و تازیانه را بر مدافعان حقوق زن چه کار؟! به پاس کارنامه حمایت از محرومان بم، دلارام را به بند می برند.

به پاس پیشرو بودن در جنبش زنان، دلارام را به بند می برند.

به پاس پیشرو بودن در جنبش دانشجویی، دلارام را به بند می برند.

به پاس پوییدن، رهیدن، رهانیدن، دلارام را به بند می برند.

22 خرداد 85 کجا بودی که ببینی اش؟ بر زمینش کشیدند. دستش را شکستند. همین دلارام را. همین دل – آرام را.

چه شد؟ راسخ تر شد در این که قانون نابرابر "باید" تغییر کند، حتا اگر برای آن دلارام را به بند برند.

بعد از 22 خرداد دیدی اش؟ در کوچه ها ، خیابانها، وقتی که امضا جمع می کرد؟ وقتی که حرف می زد و دفاع می کرد از ایده اش، اراده اش که قانون نابرابر باید تغییر کند! وقتی که باورش را از رهایی در کنشی مسالمت آمیز و انسانی و بشر دوستانه دنبال می کرد که قانون نابرابر باید تغییر کند!

اینک او را به پاس این همه، به بند می برند؟! هیچ بندی سزاوار دلارام نیست!

ما جمعی از فعالان جنبش زنان به حکم دو سال و شش ماه زندان و 10 ضربه شلاق دلارام علی – فعال حقوق زنان- اعتراض داریم و بدینوسیله اعتراضمان را به همه کسانی که می توانند در تغییر این حکم تاثیرگذار باشند اعلام می کنیم.

15 آبان 1386
تصور کن / وبلاگ يک لحظه تنهايي
15 آبان 1386
تکرار يک اتفاق / وبلاگ ميرا
15 آبان 1386
30 ماه زندان برای دلارام علی، فعال حقوق زنان / شهرزاد نيوز
15 آبان 1386
تلاش مادران صلح برای توقف حكم دلارام علي / کانون زنان ايراني
15 آبان 1386
شيرين عبادي:دلارام علي شنبه به زندان ميرود / ادوار نيوز
15 آبان 1386
ما نيز مجرميم.رشيد اسماعيلي /ادوار نيوز
14 آبان 1386
بیست و هشت ماه زندان برای فعال جنبش زنان / گزارش بي بي سي از تاييد حکم دلارام علي
14 آبان 1386
دادخواهي مادران براي توقف حکم دلارام بي نتيجه ماند / زنستان
14 آبان 1386
پوزخند را فراموش نکنيم.تارا احمدي/ زنستان
14 آبان 1386
بالاترين
14 آبان 1386
نامه اي براي دلارام علي / وبلاگ تداعي
14 آبان 1386
هر که دلآرام ديد،از دلش آرام رفت / وبلاگ زندگي در آکواريوم
14 آبان 1386
باز هم خبر ، از به بند کشيدن خواهر ديگرم / وبلاگ نگاه بي حجاب
14 آبان 1386
شب تو يا شب (براي دلارام علي ) / وبلاگ آن زن
14 آبان 1386
دلارام را به زندان نبريد / وبلاگ پرگاس
14 آبان 1386
جاي دلارام در دانشگاه کلمبيا خالي بود/سايت جمهور
14 آبان 1386
حقوق زن و دموکراسی دو کفه یک ترازو هستند./گزارش ايران امروز از کنفرانس مطبوعاتي حقوق زن
14 آبان 1386
حکم دلارام علي تاييد شد / پيک ايران
14 آبان 1386
دادگاه تجدیدنظر حکم حبس دلارام علی را تایید کرد/کميسيون زنان دفتر تحکيم وحدت
14 آبان 1386
تاييد محكوميت ‌دو و نيم سال حبس تعزيري يك متهم پرونده تجمع‌٢٢خرداد ‌٨٥/ نوانديش
14 آبان 1386
تاييد حکم زندان و شلاق يک فعال زن / آفتاب نيوز
14 آبان 1386
حکم حبس دلارام علي تاييد شد،دايره اجراي احکام او را براي اجراي حکم فرا خواند/گويا نيوز
14 آبان 1386
دادگاه تجديد نظر حکم حبس دلارام علي را تاييد کرد / خبرنامه امير کيبر
14 آبان 1386
تأیید حکم دوسال و نیم حبس برای دلارام علی، فعال حقوق زنان/دويچه وله
14 آبان 1386
گزارش اعتماد از کنفرانس مطبوعاتي حقوق زن
14 آبان 1386
گزارش سرمايه از کنفرانس مطبوعاتي حقوق زن
14 آبان 1386
اي آقايان دوستانمان را آزاد کنيد / وبلاگ تجربه هاي زنانه
14 آبان 1386
جاي دلارام علي در زندان است؟ ستاره سجادي/زنستان
14 آبان 1386
دلارام علي خود را به زندان معرفي مي کند/گزارش کانون زنان از کنفرانس مطبوعاتي حقوق زن
14 آبان 1386
گزارش اعتماد ملي از کنفرانس مطبوعاتي حقوق زن

دوشنبه، آبان ۱۴، ۱۳۸۶

تو سوراخ دعا را گُم کرده‌ای!

فرناز سيفی

ابدن نیازی به هوش فراوان و توان تحلیل فوق العاده نیست تا حس کرد که خطر جنگ چه اندازه به ایران نزدیک است و شبح لعنتی نفرت انگیز حمله نظامی چطور بالای سرمان در حرکت است و هر روز یک قدم نزدیک تر می شود.

میان این خیل افراد حاضر در قدرت در ایران، یعنی دو نفر آدم عاقل پیدا نمی شوند؟ حواسشان هست به کجا داریم می رویم؟ این اندازه ساده اندیش هستند که فکر می کنند طبق روال بیست و هشت سال گذشته این بار هم یک بحران بزرگ به نفع آنها تمام خواهد شد و می توانند پایه های حاکمیت خود را محکم تر کنند؟ متوجه تفاوت این بحران با موارد دیگر نیستند؟ فکر کرده اند با چهارتا آدم حزب الله لبنان و شبه نظامیان شیعه عراق جلو دنیای تا بن دندان مسلحی که کاسه صبرش لبریز شده و حاصل خشمش بی رحمی و قساوت وحشیانه برای ما خواهد بود می تواند بایستد؟ چه در سرشان می گذرد آخر؟

حضرت سیاستمدار! جناب قاضی! آقای مسئول امنیتی! عالی جناب نظامی! بزرگوار وزیر و وکیل و وصی ملت! جامعه مدنی هرگز دشمن تو نبوده است؛ تو معنای جامعه مدنی را هرگز درک نکردی. نفهمیدی این زنان و مردانی که همه عمر، انرژی، وقت و شور و اشتیاق خود را وقف بهبود شرایط مردم در چارچوب قوانین مصوب تو، در چاردیواری روزنه های تنگ و بسته تو، در فضای پر هراس زیر پای تو کرده اند، دشمن نیستند. جامعه مدنی تعریف ساده ای دارد، پل ارتباطی مردم و دولت است، بازوی کمکی دولت ها...

تو چرا یک ریز دنبال دشمن تراشی هستی برادر؟ خیال کردی آن چهارتا و نصفی که برای فرار از سربازی رفتند عضو بسیج شده اند و تو مانورهای نظامی دو تا لاستیک پاره آتش می زنند و از دود آتش صدتا سرفه، و باد می کنند که آی دشمن فرضی را نابودکردیم، تو فکر کردی با این ها جلو قدرت های تا بن دندان مسلح جهان می توانی بایستی؟ خیال کرده ای اینها اصلن دغدغه و هم و غم حفظ کشور دارند؟ یک ماه آب و نان و مزایا را قطح کن، ببین چند نفر از آنها باقی می مانند؟ خیال کرده ای آن استشهادیونی که فقط بلدند هر از چند گاهی نقاب بر چهره کشند و پا بر زمین بکوبند، می ایستد دفاع از تو؟ چرا نمی روند این همه کشور دوست و برادرت عملیات استشهادی پس؟

جناب! کسی اگر به داد این ملت و حفظ تمامیت ارضی این کشور برسد، همین اعضای جامعه مدنی نحیف و شکننده کشور هستند... همین دلارام ها که عمر را وقف سواداموزی و تیمار کودکان کار و خیابان کرده اند، همین پروین ها که همه زندگی و سلامتی خود را وقف بهبود وضع زنان کشور کرده اند، همین مریم ها و محبوبه ها و النازها که تو این کثافتی که از در و دیوار قلم بالا می رود، برای حفظ شرف و حرمت قلم می ایستند و تاوان می دهند، همین روناک ها و جلوه ها و زاراها و بقیه.... که سال ها است زیر باران تهمت و انگ و برچسب های کثیف، زیر چکمه های تو که هر لحظه بیشتر بر گلوی ما می فشاری، در تنهایی غم انگیز ایستادند، تلاش کردند، باز ایستادند...با دست خالی، اما همتی بلند. نصیبش هم آواری از احضار و بازجویی وحبس تعلیقی و تعزیری و محرومیت از تحصیل و کار و تازگی ها هم که شلاق! چشم همه ما هم که به جمال دیوارهای سبز و موکت های قهوه ای بند دویست ونه و راهروهای طولانی اش روشن شده است! همین دو سه روز پیش به دوستی می گفتم والا می توانم الان راهنمای ساختمان های امنیتی شهر تهران را بنویسم، که دیگر جایی نمانده است احضار نشده باشم! تلخی این شوخی، خود زهر مار است...

تو به برابری اعتقادی نداری، به آزادی بیان، به حقوق بشر، به منع تبعیض و خیلی چیزهای دیگر. این را همه می دانیم... اما جناب! چیزی هست که تو باید بدانی. اگر جنگی درگیرد تو باقی نمی مانی، بقای تو دیگربار در بحران نیست. این تصویر بسیجی چفیه بر گردن و استشهادی نقاب بر صورت، به داد تو نخواهد رسید .حضرت حاضر در قدرت! تصویری اگر ناجی تو از کله پا شدن باشد، باور کن همان تصویر جامعه مدنی شکننده بی کس و تنهای کشور است که عزم والایی دارد و از جنگ و حمله نظامی بیزار است... همین تصویر صلح طلب انسانی است که به داد مردم و تو خواهد رسید... تو اگر خرد داشته باشی، برای بقای خودت هم که شده اینگونه تازیانه بر تن این جامعه مدنی شکننده وارد نمی کردی... تو عادت داری به راه حل های کوتاه مدت نسنجیده ، تو دو قدم آنسوتر را نمی بینی...

حضرت سیاستمدار! جناب قاضی! آقای مسئول امنیتی! عالی جناب نظامی! بزرگوار وزیر و وکیل و وصی ملت!جامعه مدنی دشمن تو نیست، بیخود دشمن تراشی نکن. مارک نزن، انگ نچسبان، همین تصویر صلح طلب انسانی است که تنها روزنه به داد ملت رسیدن است،این را بفهم جناب! بفهم!

پ.ن: پشت صدای خشمگین و برافروخته شیرین عبادی، که حالا مادر همه ما سرگشتگان تنهای جامعه مدنی است و آغوشش همواره به روی ما باز، پشت این صدا درد است، درد، درد: "شیرین عبادی : من از همین تریبون به مردم جهان اعلام می کنم، احکام محکومیت زنان صرفا به خاطر حمایت از حقوق زن است"

دلارام علی خود را به زندان معرفی می کند

شیرین عبادی:«به همان حكمت كه سقراط جام شوكران را سركشيد دلارام علي هم خود را به زندان معرفي مي‌كند.»

شيرين عبادي، وكيل دلارام علي همين كه پشت تريبون سخنراني كنفرانس مطبوعاتي كانون مدافعان حقوق بشر كه صبح يكشنبه برگزار شد، قرار گرفت اين سخنان را به زبان آورد و از ناعادلانه بودن حكم اين فعال حقوق زنان گلايه كرد. دلارام علي، فعال حقوق زنان دو سال پيش به دليل شركت در تجمع مسالمت‌آميز در ميدان هفت‌تير بازداشت شد و حالا حكم نهايي دادگاه براي دلارام دو سال و شش ماه حبس تعيين شده است و دلارام هر چه سريع‌تر بايد خود را به زندان معرفي كند.

شيرين عبادي از اعلام اين حكم اظهار تعجب مي‌كند: «براي آن دادگاهي كه اين حكم را صادر كرده متاسفم كه شجاعت اين را ندارد كه بگويد به چه دليل چنين حكمي براي يك دختر تحصيل كرده صادر كرده كه فقط به جرم اين‌كه مي‌خواسته حقوقي برابر با ديگران داشته باشد بايد به زندان برود.» شيرين عبادي از فعاليت‌هايش براي تغيير حكم دلارام مي‌گويد: «دلارام در ميدان هفت‌تير به شديدترين شكل ممكن توسط نيروي انتظامي مورد ضرب و شتم قرار گرفت و دستش شكست به همين خاطر از نيروي انتظامي سه بار شكايت كرديم اما هر بار مامور نيروي انتظامي بدون حضور در دادگاه دليل اين ضرب‌وشتم را اقدام غيرقانوني اعلام كرد. حالا اينجا اين سوال را مي‌پرسم كه حتي اگر كسي اقدام غيرقانوني مثل عبور از چراغ‌قرمز كند آيا پليس بايد او را كتك بزند؟»

به گفتة برندة جايزة صلح نوبل، دلارام به زندان مي‌رود چون به هدفش معتقد است اما حداقل مسوولان با شهامت بگويند كه با احقاق حقوق زنان مخالف‌اند. و كمي صداقت داشته باشند.

شيرين عبادي از مرگ دكتر زهرا در بازداشتگاه همدان هم اظهار تاسف مي‌كند: «يك پزشك را به جرم اين كه با همكار مردش در خيابان ديده‌اند به زندان مي‌اندازند و سرانجام با رفتارهاي تحقيرآميز جسدش را تحويل خانواده‌اش مي‌دهند. اين دختر نيم ساعت قبل از مرگ با خانواده‌اش صحبت كرده بود. چگونه ممكن است در اين مدت كوتاه دست به خودكشي زده باشد.‌‌‌‌ چرا مقامات قضايي ما بر اين مسايل چشم مي‌بندند. تا كي مي‌توان اين مسايل را ناديده گرفت.»

اين حقوق‌دان همچنين از احتمال پذيرفتن پروندة دكتر «زهرا.ب» و پي‌گيري علت مرگش خبر مي‌دهد: «احكام محكوميت زنان در ايران صرفاً به‌خاطر حمايت از حقوق برابر زنان همچون ديه برابر و ارث است و هيچ‌كدام از مارك‌هاي اقدام عليه امنيت ملي واقعي نيست و من اين را به سازمان ملل و جهانيان اعلام مي‌كنم.»

بابك احمدي، نويسنده از ديگر سخنرانان در كانون مدافعان حقوق بشر بود.

او به برابري حقوقي زن و مرد تاكيد كرد و اين كه در ميثاق حقوق بشر هم بيش از هر چيز بر برابري زن و مرد تاكيد شده و اگر هر نظامي اين حقوق را از انسان‌ها بگيرد، نظامي فاسد است. به گفتة بابك احمدي اگر تمام زنان جامعة ما خواهان حقوق برابر بودند مشكلاتمان كم‌تر مي‌شد اما اين نظام مردسالار بخشي از جمعيت زنان ما را قانع كرده كه حقوقي ندارند. در حالي كه دفاع از اين حقوق در جامعه بايد همگاني شود و همه قانع شوند كه براي زندگي بهتر به برابري حقوق زن و مرد تن دهند.

او فعاليت مردان در جنبش زنان را موفقيت بزرگي براي اين جنبش مي‌داند: «اين مردان دريافته‌اند كه آزادي آن‌ها در گرو برابري حقوق زن و مرد است.»

او سال‌هاي دوران كودكي‌اش را به ياد مي‌آورد. اين‌كه از همان زمان با ديدن تجربه‌هاي خانوادگي‌اش مفهوم تبعيض عليه زنان را دريافته است و اكنون انتقال آن به جامعه را مهم مي‌داند.

همچنين فريده غيرت، حقوق‌دان با حضور در جلسة كانون مدافعان حقوق بشر از ضرورت بررسي قوانين حقوقي كشور سخن مي‌گويد و اين‌كه فهم حدود اختيارات و وظايف زن و مرد باز به بررسي همين قوانين برمي‌گردد.

به گفتة او در ايران از ديرباز كم‌توجهي و بي‌توجهي به حقوق زنان وجود داشته درحالي كه زنان ما برخلاف بسياري از كشورها خواهان دستيابي به حقوق برابرند.

غيرت معتقد است مردان جامعه هنوز برخلاف زنان درگير مسايل سنتي‌اند و به همين دليل بسياري از زنان را از حقوق‌شان باز مي‌دارند: «خيلي از زنان ما هنگام ازدواج خواهان شروط ضمن عقد چون حق طلاق‌اند كه در قانون اين حق به آن‌ها داده نشده است و اين خواسته هيچ مغايرتي با شرع ندارد اما بسياري از دفترخانه‌ها مانع اين كار مي‌شوند. آيا اين مساله مخالف با شرع است؟ يا همان سنت است كه مانع مي‌شود؟»

اين حقوق‌دان مي‌گويد: «زنان به قوانين موجود كه با شأن زن امروز ايراني تطابقي ندارد اعتراض كردند اما دولت در مقابل اين اعتراض، لايحة حمايت از خانواده را طرح كرده لايحه‌اي كه نه تنها حمايت از خانواده نيست بلكه موجب تزلزل خانواده هم مي‌شود؟» به عقيدة غيرت تغيير اين قوانين تبعيض‌آميز مخالفتي با شرع و نظام ندارد.

مرضيه مرتاضي لنگرودي از ديگر فعالان حقوق زنان سخنانش را سطوح بي‌اعتمادي در كشور كه باعث افزايش ضريب ناامني مردم در كشور شده آغاز مي‌كند. بي‌اعتمادي دولت به مردم و بي‌اعتمادي مردم به دولتمردان و بي‌اعتمادي مردم به مردم از مواردي بود كه او به آن‌ها اشاره كرد.

مرتاضي عمده‌ترين دليلي احساس ناامني موجود در جامعه را بي‌اعتمادي دولت به مردم به ويژه، زنان مي‌داند. به همين دليل بي‌اعتمادي‌هاي ناشي از فشارهاي امنيتي هزينه‌هاي گزافي را بر فعالان زن وارد كرده است كه هيچ تناسبي با فايده‌هاي اندك آن ندارد.

به گفتة او در هشت ماه گذشته حداقل 50 فعال زن اعم از دانشجو، خبرنگار، خانه‌دار و پژوهشگر در سنين مختلف و طبقات اجتماعي گوناگون به بهانه‌هاي واهي به حبس در زندان محكوم وبه دادگاه روانه شدند در حالي كه هيچ يك خارج از ظرفيت قانون اساسي ايران فعاليتي انجام نداده بودند.

به عقيدة مرتاضي اگر دولت به زنان اعتماد داشت دختر پزشك در همدان به زندان منكرات جلب نمي‌شد. دختري كه از سد كنكور ميليوني با رتبة 21 عبور كرده است. او مي‌توانست سال‌ها به مردم مرز و بوم‌اش كمك كند. اگر دولت به زنان اعتماد داشت در نحوة پوشش و رنگ لباس آن‌ها مداخله نمي‌كرد و به گزارش نيروي انتظامي بيش از سه هزار نفر از آن‌ها را به مراكز انتظامي نمي‌برد.

او ادامه مي‌دهد: «اگر اين اعتماد وجود داشت با دخالت در رشتة تحصيلي دختران و اعمال سهميه‌بندي جنسيتي استعداد و آيندة آنان را در تاريكي فرونمي‌برد و اعتماد را از زنان سلب نمي‌كرد»

شنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۶

خانم مشير، من يك فمينيست هستم!

خديجه مقدم

وقتي مصاحبة سركار خانم زهرا مشير، مديركل امور بانوان شهرداري تهران و همسر آقاي محمدباقر قاليباف شهردار محترم تهران، را در شمارة 147 مجلة وزين زنان مطالعه كردم، به‌عنوان كسي كه حداقل به مدت 10 سال با شهرداري تهران در 8 منطقة مختلف (مناطق 2، 6، 7، 8، 12، 15، 19، 20) در حوزه‌هاي مختلف محيط‌زيست، كودكان و زنان به صورت داوطلبانه همكاري كرده است، بر آن شدم كه مطلبي بنويسم و دليل تأسف خود را توضيح دهم.
خانم مشير! 10 سال پيش وقتي به مناطق مختلف شهرداري تهران مراجعه مي‌كردم و طرح‌هاي زيست‌محيطي، فقرزدايي و توانمندسازي زنان را ارائه مي‌دادم، گوش كسي بدهكار نبود. آقايان مي‌گفتند كه مسائل زنان ارتباطي به شهرداري ندارد و شما بايد به كميتة امداد و بهزيستي مراجعه كنيد. اما من و ساير كنشگران اجتماعي، با صبوري و تلاش مستمر، ثابت كرديم كه اگر كمي ديد بازتري داشته باشيم، خيلي از مسائل مثل كودكان كار، بي‌خانمانان، دختران خياباني، و معتادان مي‌تواند به شهرداري هم مربوط شود.
محل‌ها و مكان‌هاي بلااستفاده و مخروبة شهرداري را شناسايي مي‌كرديم و درخواست تحويل مكان را براي بازسازي مي‌داديم. در بسياري از موارد هم موفق شديم مكان‌هاي متروكه‌اي را كه مأمن معتادان بي‌پناه شده بود به كمك شهرداري قابل استفاده و طرح‌هايمان را اجرا كنيم. طرح خانه‌هاي اشتغال زنان يكي از اين طرح‌ها بود كه با اولويت زنان خودسرپرست و زنان سرپرست خانوار طراحي شده بود. پس از شناسايي اين عزيزان در هر محله با كمك مسجد محل، بهزيستي، انجمن‌هاي اوليا و مربيان، محافل مذهبي محله و شهرداري، آنان سازماندهي مي‌شدند و پس از كسب مهارت‌هاي زندگي و مهارت‌هاي شغلي در رشتة مورد علاقة خود، به كمك ادارة تعاون، يك تعاوني زنان تشكيل مي‌دادند و به كار و تلاش مشغول مي‌شدند.
حتي در جاهايي كه شهرداري مكان مناسبي نداشت، مثل شاتَره در شهرستان اسلامشهر، با تلاش و پيگيري مستمر ما، از ادارة تعاون استان تهران و شهرداري اسلامشهر و مركز امور مشاركت زنان مبلغي براي رهن و اجارة محل كار به تعاوني زنان شاتره پرداخت شد و اين زنان هم‌اكنون نيز مشغول به كار هستند. بالاخره بحث كارآفريني و خانه‌هاي اشتغال زنان سرپرست خانوار در شهرداري‌هاي مناطق مختلف به صورت يك امتياز ويژه درآمد و مسابقه‌اي براي راه‌اندازي چنين مكان‌هايي شروع شد و مركزي با عنوان مركز امور بانوان شكل گرفت كه بعد به ادارة كل امور بانوان تبديل شد و اينك شما مديركل آن هستيد.
به قول شما، آقايان با ديد مردانه به قضايا نگاه مي‌كردند و با استفادة ابزاري از اين مكان‌ها به تبليغات مشغول بودند و به تعهدات و وعده‌هاي خود عمل نمي‌كردند تا اينكه شما پست مديركل امور بانوان شهرداري را نصيب خود كرديد و ما خوشحال از اينكه با ديدي زنانه مشكلات را حل خواهيد كرد. ولي ببينيم چه كرديد. شهرداري‌ها امكاناتي را كه در اختيار زنان قرار داده بودند بازپس گرفتند و عدة زيادي از زنان بيكار شدند و از شما هيچ حمايتي ديده نشد.
براي نمونه، فقط يك مورد را براي اطلاع شما و خوانندگان محترم مجلة زنان ذكر مي‌كنم و حاضرم نمونه‌هاي ديگر را هم اگر صلاح بدانيد در فرصت‌هاي ديگر به عرض برسانم. ما شما را پس از تصدي سمتتان به خانة اشتغال بانوان كيانشهر دعوت كرديم و شما لطف كرديد و همراه معاونتان تشريف آورديد. در آنجا، 30 زن كارگر سرپرست خانوار به دادخواهي نشسته بودند. از نزديك با زنان محروم كيانشهر آشنا شديد و دردها و خواسته‌ها يك به يك گفته شد. مشكل اصلي اين بود كه شهرداري بعد از سه سال، قرارداد با تعاوني زنان كيانشهر را تمديد نمي‌كرد و به بهانه‌هاي مختلف مي‌خواست مكان مخروبه‌اي را كه اينك آباد شده و به مرحلة بهره‌برداري و سوددهي رسيده بود بازپس بگيرد. اين مسائل به‌تفصيل به عرض شما رسيد و از شما درخواست شد كه با توجه به مسئوليتي كه به عهده گرفته‌ايد، در جهت حل اين مشكل كمك كنيد. اما واقعاً چه كرديد؟
خانم مشير! آخرين پيغامي كه از شما دريافت كردم اين بود كه مدتي اين خانم‌ها استفاده كرده‌اند، حالا تخليه كنند تا عده‌اي ديگر استفاده بكنند و طرح كوثر را مطرح كرديد. من در حضور خودتان، طرح را غيركارشناسانه و ناپايدار ارزيابي كردم كه خود شما نيز تا حدودي پذيرفتيد ولي براي اطمينان خاطر شما از حسن نيت بنده، قبول كردم كه طرح را با همان نيروها، يعني زنان محله، زناني كه شب و روز براي آباداني آنجا زحمت كشيده بودند، اجرا كنيد اما هيچ‌گونه پاسخي نداديد. حتي از شما يك تأييديه براي مديران شهرداري منطقة 15درخواست كرديم كه مرحمت نكرديد و شهرداري با شكايت و حكم جلب و رأي دادگاه بالاخره مكان را گرفت. مي‌توانستيم محل را به خاطر سرقفلي ايجادشده ترك نكنيم، ولي از آنجايي كه قول و وعدة محل ديگري را به تعاوني زنان سبز كيانشهر داده بودند و ادارة اماكن هم به علت نداشتن قرارداد و مجوز مكان را پلمب كرده بود، مكان تحول داده شد تا حداقل ديگران از بيت‌المال استفاده كنند. ولي االان بيش از يك سال است كه هيچ مرد و زني از آن مكان استفاده نكرده و به‌زودي به مخروبه‌اي تبديل خواهد شد.
البته زنان كيانشهر به پيگيري‌هاي خود ادامه مي‌دهند ولي واقعاً پاسخ شما به كساني كه ديگر آهي ندارند تا با ناله سودا كنند چيست؟ لطفاً به‌جاي اينكه ساكت و آرام در دفتر خود در خيابان بهشت بنشينيد و بدون دريافت دستمزد، مسئوليت بدين سنگيني را به عهده بگيريد، از امكانات موجود شهرداري به نفع خانواده‌هاي محروم استفاده كنيد.
من به‌عنوان يك شهروند مسئول ايراني از شما مي‌خواهم از حق و حقوق خود و زنان ديگر نگذريد و حداقل تلاش كنيد مراكزي كه قبل از انتصاب شما فعاليت‌هاي چشمگيري داشته‌اند تعطيل نشوند و به‌جاي دادن بن ماهانة شهروند و سبد خانوار به زنان سرپرست خانوار، فرهنگ توسعة كار را جانشين صدقه كنيد.
زنان ما توانمندند و فقط بايد به اين خودباوري برسند، و من به‌عنوان يك فمينيست كاري جز ايجاد و تقويت خودباوري در زنان و تشويق آنان به مشاركت در تعيين سرنوشتشان نمي‌كردم و نمي‌كنم.
شما مي‌گوييد فمينيست‌ها جايي در شهرداري ندارند. مگر فمينيست‌هاي ايراني چه مي‌گويند و چه مي‌خواهند؟ فمينيست‌هاي راديكال امريكا و اروپا كه به شهرداري تهران مراجعه نخواهند كرد. واقع‌بين باشيد! احتياجي نيست كه دكتراي جامعه‌شناسي، روان‌شناسي و حقوق داشته باشيم تا بدانيم قوانين تبعيض‌آميز چه تأثيري در زندگي زنان و جامعه گذاشته است. خواسته‌هاي حداقلي زنان ايراني در كتابچة «كمپين يك ميليون امضا براي تغيير قوانين تبعيض‌آميز» كه شما از آن مطلع هستيد نوشته شده. لطفاً مطالعه كنيد تا ببينيد قوانين تبعيض‌آميز چگونه خانواده‌ها را متلاشي مي‌كند.
شما در مصاحبه‌تان فرموده‌ايد: «سير فمينيسم را اگر بررسي كنيد مي‌بينيد كه چيزي عايد زن نمي‌كند.» هيچ مي‌دانيد كه اگر تلاش فمينيست‌هاي ايران در صد سال اخير نبود، الان من و شما زناني بي‌سواد در كنج خانه بوديم؟
اميدوارم همة ما با مطالعه و تلاش، دانش و تجربة لازم را به‌دست آوريم و در كنار هم رشد كنيم و همواره سربلند و سرافراز باشيم.■

منبع: سايت زنان

جمعه، آبان ۱۱، ۱۳۸۶

نگاهی به سن مسئولیت کیفری

در سایر کشورها چه می گذرد ؟
گروه ترجمه رسانه کمپین


کودکان در پایین تر از سنی خاص ، جوانتر از آن هستند که مسئولیت زیر پا گذاشتن قوانین بر دوش آنها باشد . این مفهومی است ضمنی از آنچه که شاید بارها در کنوانسیون حقوق کودک به آن اشاره شده است . در این کنوانسیون از کشورهای عضو خواسته شده است که حداقلی را در سن کودکان تعیین کنند که پایین تر از آن حداقل ، کودک مشمول قانون مجازات کیفری نیست . اما کنوانسیون سن ویژه ای را مشخص نکرده و بنا بر این اصل این سن در کشورهای مختلف متفاوت است .در واقع در اصل یک کنوانسیون قید شده که تا قبل از 18 سالگی فرد کودک محسوب می شود اما این اختیار را به قو.انین داخلی نیز داده است که براساس اختیاراتشان سن قانونی تعیین کنند. البته در مورد اعدام، اعدام کودکان زیر 18 سال را ممنوع دانسته است.

ادامه مطلب...