شنبه، فروردین ۱۱، ۱۳۸۶

فمينيسم اورژانس



شهلا شفیق، نويسنده، پژوهشگر، در فرانسه زندگی می کند . فعاليت شغلی اش در زمينه ی پذيرش و ادغام مهاجران در فرانسه است. در کنار آن می نويسد و تاکنون سه جستار و يک مجموعه داستان به زبان فرانسه و دوجستار و دو مجموعه قصه به فارسی به چاپ داده است. در همراهی با جنبش فمينيستی در فرانسه و نيز با زنان ايرانی در خارج از کشور در حد توان مشارکت کرده است. درحال حاضر دو سال است که درگير جنگی فرساينده برای نوشتن و پايان بردن زمانی است . جستاری که از سالی پيش آغاز کرداست . شهلا شفیق از جمله سخنرانان سمینار زنان در فرانکفورت بود او از جمله کسانی بود که با شوق و اشتیاق از جنبش یک میلیون امضاء و حمایت از آن سخن می گفت:
می دانيد که من از این جنبش با شوق حمایت می کنم. به گمان من اين حرکت نقطه عطفی ست در تاریخ مبارزاتی زنان در کشور ما در بيست و چند ساله اخير. به اين دلیل بسیار مشخص که برای اولین بار اين جنبش از بن بست بحث هایی بر سر اینکه آیا باید در این چارچوپ قانون اساسی بمانیم يا خير و غیره و غيره بيرون می جهد و با تکيه بر تجربه عملی و نظری اين سال ها راه خود را، با ارجاع به ارزش های برابری خواهانه، در روی آوری به گفت و گو با زنان و مردان و جلب آرای آنان جستجو می کند. این حرکت هوشمندانه حاصل خلاقيت زنانی ست که با در گذشتن از مرز های بسته هويتی می گويند ما مجبور نیستیم به عنوان انسان خود را در هيچ چهار چوب نابرابری محدود کنيم و در مقابل تبعيضات سر فرود آوريم ، بنابر این با تکيه به دستاوردهای بشری که در کنوانسيون های جهانی متبلور است و ايران امضا کننده آن است حقوق برابر خود را خواستار می شويم. اما وقتی به زمينه ی تاريخی اجتماعی به تصويب رسيدن اين کنوانسيون ها توجه می کنيم می بینیم که این اسناد در حقیقت حاصل مبارزات آزادی خواهانه و برابری طلبانه در سطح جهان هستند. می خواهم بگويم ربط تنگاتنگی هست ميان آزادی و برابری . تجربه جنبش فمينيستی در غرب هم مويد اين است. همين جا بگويم که اشاره به غرب به اين معنی نيست که فمينيسم پديده ای صرفا غربی است و به کشور های ديگر ربطی ندارد. اين جور استدلال ها هميشه عليه جنبش فمينيستی به کار رفته است و اين نه فقط از جانب حاکمان بلکه از جانب همه ی کسانی که با آزادی زنان به دلايل مختلف، آگاه و ناآگاه، مخالفند يا از آن در هراس هستند. اين ها معمولا با بيانی مستقيم و يا غير مستقيم و گاه فاضلانه از چند استدلال بهره می جويند:
ـ می گويند اين گونه افکار فمينيستی غرب زده است و ضد هويت ملی ، قومی و مذهبی.
ـمی گويند اين حرکات ربطی به مسائل عملی اکثريت زن ها ندارد و فقط تراوشات ذهنی گروهی زن از خود راضی و عصبی و خودنماست.
ـمی گويند افکار فمينيستی به نوعی نفی وجود و حضور مردان حق طلب است و به ضرر رشد روابط مهر بانانه و احترام آميز ميان زنان و مردان است.
اما جالب است بدانيم که عين همين ايرادات به زنان پيشرو در غرب گرفته شده است. نزديک به 60 سال پيش، سيمون دوبووار در فرانسه بعد از چاپ کتاب "جنس دوم" آماج انتقاد و افترا و ناسزاهای بسياری از جمله از جانب برخی تحصيل کردگان و نويسندگان قرار گرفت که او را ضد مرد ، سرد مزاج و پرخاش جو ... قلمداد می کردند . به او ايراد گرفته می شد که حق ندارد به عنوان زنی متعلق به طبقه ی روشنفکر در باره همه ی زنان اظهار نظر کند و چون بچه ای نزائيده نمی تواند در باره مادری و مادران بنويسد. و همه ی اين ناسزاها ها به اين دليل که او جرات کرده بود به شکستن تابو ها و پيش داوری هائی بپردازد که زنان را در زندان هويت های ساخته و پرداخته اسير می کند و حق آزادی و خود مختاری را از آن ها می گيرد. بيست سال پس از نوشته شدن "جنس دوم " جنبش فمينيستی در فرانسه با صدای بلند آزادی زنان و اختيار آنان بر بدن خود را خواستار شد و در راه احقاق حقوق برابر گام های بلندی برداشت . امروز نظريه های " جنس دوم "مورد بحث و نقد قرار گرفته و می گيرد . و جنبش فمينيستی هم چنان و به اشکال گوناگون در راه گسترش آزادی و برابری گام می زند.
ادامه مطلب

جمعه، فروردین ۱۰، ۱۳۸۶

بحث شیرین «سوء استفاده» از جنبش زنان؟

جلوه جواهری:
سیاست به معنای فعالیت سیاسی برای کسب قدرت، امری جداست که در احزاب اتفاق می افتد و مسلما فعالیت احزاب و رقابت دمکراتیک آنها به نفع کل جامعه است اما سیاست به معنای تفاوت و نابرابری امکانات و قدرت در میان: اقشار مختلف مردم، بین دو جنس، بین گروه های مذهبی، مسلکی، اقوام مختلف و... گریبانگیر زندگی روزمره ی همه ی ماست.
زمانی که برای اولین بار این احساس برایم رنج آور ( گر چه قابل تامل) بود، روزهای پس از تجمع 22 خرداد 84 بود. روزهایی که حرفی از زندان و خشونت نبود و برگزاری موفقیت آمیز تجمعی (مقابل دانشگاه تهران) که با استقبال جمعیت بسیار زیادی روبرو شده بود. حال نشسته بودیم تا تجمع مان را نقد و بررسی کنیم و اولین نقدها بود که می گفت: منتقدان تجمع می گویند چرا از فرصت سیاسی انتخابات ریاست جمهوری بهره گرفتید تا راه را بر «سوءاستفاده» کنندگانی که به دنبال قدرت هستند باز کنید!!
دسته دیگر از منتقدان به «سوءاستفاده» سلطنت طلب ها از تجمع ما تاکید داشتند گویا دل مشروطه خواهان را هم شاد کرده بودیم چرا که آنها توانسته بودند شعارهای دفاع از حقوق زنان را در تجمع ما سر دهند، از طرف دیگر دل کسانی را هم که می خواستند انتخابات برگزار شود شاد کرده بودیم چرا که این حرکت به معنای تایید و بازارگرمی انتخابات ریاست جمهوری ارزیابی شده بود!! در تناقض بین این دو دلشادی اما با تعجب می دیدم که همه منتقدان، خود برآمده از گروه های سیاسی هستند.
ادامه مطلب

يك گزارش 4 روزه از يك اتفاق ساده

الناز انصاري

ما يك زن نيستيم؛ ما همه زنانيم

تجسم جهاني بي زندان، جهاني كه سهم همه از خيابان هاي زمين يك اندازه است؛ تجسم كتاب قانوني كه جنسیت در آن تبصره نيست ؛ تجسم جهاني ديگر بي صداي بمب ؛بي ضربه باتوم، بي كودك گرسنه، خالي از زن كتك خورده ... تصوير جهان سبزي كه تبر با دست و درخت بيگانه است و گرسنگي در تاريخ كز كرده... تجسم دنيايي كه برابري شرط بقاست در آيين هر قبيله و هر انسان آيينه اي است در برابر ديگري تا تكثير شود برابري ... . تصوير خود و فرزندانمان را خواب ديده بوده بوديم خواب ديده بوديم سال ها و خواب خوش بود حتي در ميان ديوارهاي تازه رنگ خورده ي اوين. برابري روياي همه ما بود كه اتهامي شد آنچنان بي عدل .... آه اگر اين قوانين كمي عادل بودند.
ادامه مطلب

پنجشنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۸۶

تصویری از وضعیت روزنامه نگاران در سال 85

انجمن صنفی روزنامه نگاران

سال ۸۶ در حالی آغاز شد که دست کم، ۷ روزنامه نگار در ايران همچنان در زندان هستند: علی فرحبخش، منصور تيفوری، عدنان حسن پور، کاوه جوانمرد، کيا جهانی، آسو صالح و محمد باقر عباسی سملی هفت روزنامه نگاری هستند که نوروز ۸۶ را در زندان سپری کردند.
توقيف ۴ روزنامه، بيش از ۲۰ هفته نامه و ماهنامه، بازداشت و بازجويی از ده ها روزنامه نگار و ادامه محاکمه ده ها خبرنگار، روزنامه نگار و مدير روزنامه بخشی از دنیای مطبوعات در سال گذشته بود.

بازگشت هيئت نظارت

با آغاز به کار دولت آقای محمود احمدی نژاد در ايران از سال ۸۴ بارديگر هيئت نظارت بر مطبوعات وزارت ارشاد اسلامی به عنوان متولی سرکوب و توقيف مطبوعات در ايران فعاليتش را تشديد کرد.
مرکز ثقل توقيف و لغو امتياز مطبوعات که تا قبل از دوم خرداد ۷۶ نيز هيئت نظارت بر مطبوعات بود، طی دو دوره رياست جمهوری محمد خاتمی به قوه قضاييه منتقل شد.اما سال ۸۵ سالی بود که مرکز اصلی برخورد با مطبوعات بار ديگر به هيئت نظارت بر مطبوعات وزارت ارشاد اسلامی که بخشی از دولت به شمار می آيد، منتقل شد.
روزنامه های ايران، شرق، سياست روز و روزگار در سال ۸۵ توسط هيئت نظارت بر مطبوعات توقيف موقت شدند و پرونده آنها به دادگاه ارجاع شد و برخلاف گذشته، اين بار قوه قضائيه بود که سه روزنامه ايران، شرق و سياست روز را با برگزاری دادگاه از توقيف در آورد.ماهنامه ها و هفته نامه هايی چون نامه،حافظ،خاطره،هنرهای زيستن،علوم باطنی،سپاس، ندای آذرآبادگان، اميد ساحل،سفير دشتستان، تمدن هرمزگان، حرکت دهندگان، حديث قزوين، پيام کردستان، گويه و سلام جنوب برخی از نشرياتی هستند که توسط هيئت نظارت توقيف و يا لغو امتياز شده اند.علاوه بر اين هيئت نظارت بر مطبوعات مجوز ۱۶ هفته نامه را که به نظر اين هيئت ابتذال را ترويج می کردند، لغو کرد.
بازگشت هيئت نظارت بر مطبوعات به نقطه ۸ سال پيش و قرار گرفتن آن در خط مقدم توقيف و برخورد با مطبوعات طی سال ۸۵ با اعتراض گسترده روزنامه نگاران و فعالان رسانه ای کشور مواجه شد.با اين همه، وزير ارشاد اسلامی بارها از چنين اتخاذ چنين روشی حمايت کرد. محمد حسين صفار هرندی، سردبير سابق روزنامه کيهان از زمان آغاز به کارش در وزارت ارشاد و به ويژه در طول سال گذشته، اتهامات مختلفی را به مطبوعات و روزنامه نگاران وارد کرد.حتی در واپسين روزهای سال ۸۵ نيز آقای صفار هرندی در سفرش به استان يزد توقيف مطبوعات توسط هيئت نظارت وزارت ارشاد اسلامی را رواج ويروس انديشه در ميان روزنامه نگاران اعلام کرد و گفت:« ويروس انديشه، به عنوان عامل مهم در بيراهه رفتن مطالب برخی نشريات و سايتها است.» به گفته وزير ارشاد «اين موضوع، گريبان صاحبان مطبوعات و رسانه های کشور را گرفته و منجر به بستن شدن نشرياتی شده که برای ما دلنشين نيست.»وی در تشريح توقيف گسترده مطبوعات در سال ۸۵ گفت:«رسانه در قبال جامعه تعهدی دارد که اگر به آن عمل نکند، فاجعه ای اتفاق خواهد افتاد که قابل قياس با چيزهای ديگر نيست.»وی که در سال ۸۵ يکی از مدافعان احضار، بازجويی و بازداشت روزنامه نگاران بود و به کرات از روزنامه نگاران خواسته تا با خودسانسوری و اطلاع کارهای خود به وزارت اطلاعات سعی کنند از احضار و بازجويی خود جلوگيری کنند، در سخنان پايان سال ۸۵ گفت:«مشکل ما تنها با مطبوعات نيست و گاهی از بی مبالاتی در حوزه رسانه هايی مثل صدا و سيما هم رنج می بريم.»
انجمن صنفی روزنامه نگاران تنها نهاد مستقل فعلی روزنامه نگاران ايرانی نيز در سال گذشته بارها به رفتار هيئت نظارت بر مطبوعات وزارت ارشاد اسلامی و اتهامات وارد شده از سوی وزير با انتشار بيانيه هايی پاسخ گفت.علی مزروعی، رييس انجمن صنفی روزنامه نگاران نيز در گفت و گويی با خبرگزاری ايلنا اعلام کرد:« در سال ۸۵ با توقيف بيش از ۲۰ مطبوعه در کشور توسط هيئت نظارت بر مطبوعات، دوره بدی برای مطبوعات رقم خورد.»آقای مزروعی که در زمان توقيف روزنامه شرق توسط هيئت نظارت بر مطبوعات نسبت به انتقال مرکز ثقل برخورد با مطبوعات از قوه قضاييه به هيئت نظارت هشدار داده بود، درباره رابطه دولت با مطبوعات گفت:«فضای روانی که وزارت ارشاد بر مطبوعات حاکم کرد، منفی و سلبی بود و به طور دايم شاهد بوديم که از سوی دولتمردان مواضع بدبينانه‏ای نسبت به مطبوعات اعلام شد.»
به گفته علی مزروعی، «در سال گذشته قوه قضاييه نسبت به دولت و هيئت نظارت بر مطبوعات، عملکرد بهتری درباره مطبوعات داشت و تلاش کرد تا دادگاه‏های مطبوعاتی را فعال کند و به خيلی از پرونده‏های مطبوعاتی که از سال‏های قبل باقی مانده بود، رسيدگی کند.»وی همچنين در پايان سال ۸۵ به خبرنگاران گفت که اقدام هيئت نظارت بر مطبوعات مبنی بر توقيف مطبوعات هيچ انطباقی با مفاد قانون مطبوعات ندارد و استناداتشان در اين زمينه کافی نيست.وی که در دوره رياست جمهوری محمد خاتمی به عنوان يکی از نمايندگان مجلس در هيئت نظارت بر مطبوعات عضويت داشت، به خبرگزاری ايسنا گفت:«ظاهرا با تغيير ترکيب هيئت نظارت بر مطبوعات و يک دست شدن تقريبی آن به نظر می رسد مرکز ثقل توقيف مطبوعات از دستگاه قضايی به هيئت نظارت منتقل شده است، چرا که در دوره جديد هر مطبوعه ای که توقيف شده تقريبا توسط هيئت نظارت بوده در حالی که اين جزو وظايف قانونی هيئت نظارت نيست.»

بازداشت و بازجويی روزنامه نگاران

در سال گذشته آمار روزنامه نگارانی که توسط نهادهای حکومتی دستگير و از چند روز تا چند ماه در بازداشت موقت به سر بردند يا برای تحمل زندان به سر بردند، دست کم ۵۰ تن بودند؛ مانا نيستانی، مهرداد قاسمفر، ژيلا بنی يعقوب، ترانه بنی يعقوب، آسيه امينی، شادی صدر، پرستو سرمدی، بهمن احمدی آمويی، علی فرحبخش در تهران آرش بهمنی، بابک مهدی زاده، کوهزاد اسماعيلی در رشت، شرکو جهانی، منصور تيفوری، سامان سليمانی، رضا علی پور، فرهاد امين پور در سنندج، نوشين احمدی خراسانی، پروين اردلان، محبوبه حسينزاده، مينو مرتاضی لنگرودی، فاطمه گوارايی، محبوبه عباسقليزاده، مريم حسينخواه، الناز انصاری، جلوه جواهری، زارا امجديان،پرستو دوکوهکی و نسرين افضلی در تهران، عدنان حسن پور، کاوه جوانمرد، کيا جهانی، آسو صالح در استان کردستان، منصوره شجاعی، فرناز سيفی و طلعت کريم ‏نيا در تهران، اروج اميری در مرند، اکبر آزاد در اهر، حسين شاکری در بوشهر،عليرضا پورمند، حسين رويين در برازجان، امين موحدی در اردبيل، علی‏ حامد ايمان و ابوالفضل وصالی در تبريز، محسن درستکار، الهام افروتن در بندر عباس، آرش سيگارچی در رشت، کيانوش سنجری و رامين جهانبگلو در تهران، اسماعيل جعفری و محمد باقر عباسی سملی در بوشهر.
غير ازاين شمار بسياری از روزنامه نگاران و خبرنگاران احضار و بازجويی شده اند.که مشهورين مورد از بازجويی ها مربوط به بازجويی ۲۱ خبرنگار عضو انجمن صنفی روزنامه نگاران در بازگشت از سفر آموزشی به هلند بود.در جريان چاپ کاريکاتوری در ايران جمعه که با اعتراض عمومی در استان های آذربايجان شرقی، غربی و ارديبل و زنجان مواجه شد نيز خبرهای منتشر شده حاکی از احضار و بازجويی بيش از ۱۲ روزنامه نگار در اين مناطق است که در اغلب موارد با ضرب و شتم همراه بود و در چند مورد به زندانی شدن روزنامه نگاران نيز منتهی شد.
سومين مورد از بازجويی های دسته جمعی، بازجويی از ۱۳ روزنامه نگار زن در فرودگاه بين المللی امام تهران بود.اين گروه از زنان روزنامه نگار که عازم کارگاه آموزشی در دهلی نو بودند، توسط ماموران وزارت اطلاعات ممنوع الخروج شده و ده تن از آنان بعد از بازجويی آزاد ولی سه نفر به نام های منصوره شجاعی، فرناز سيفی و طلعت کريم ‏نيا بازداشت و سپس آزاد شدند.محاکمه روزنامه نگاران نيز در سال گذشته تداوم داشت تا جايی که ده ها تن از روزنامه نگاران و مديران مسئول روزنامه ها در تهران و شهرستان ها دادگاهی شدند و يا جلسات محاکمه آنها همچنان ادامه دارد.

فشار بر مطبوعات محلی

فصل جديدی از فشار بر مطبوعات و روزنامه نگاران محلی نيز در سال گذشته گشوده شد. اين فشارها که در خرداد ۸۵ و همزمان با ماجرای اعتراض به کاريکاتور منتشر شده در روزنامه ايران در استان های اردبيل، زنجان، آذربايجان شرقی و غربی آغاز شد در ماه های بعد در استان های کردستان، بندر عباس، لرستان، بوشهر، خوزستان و استان های شمالی کشور ادامه يافت.در پيامد اين فشارها چندين هفته نامه و روزنامه محلی در اين مناطق توقيف و تعدادی از روزنامه نگاران محلی نيز بازداشت شدند.اتهام منجر به توقيف اين روزنامه ها در هر منطقه ای چيزی ذکر شده است. نشريه تمدن هرمزگان به اتهام توهين به بنييانگذار جمهوری اسلامی، هفته نامه سفير دشتستان در استان بوشهر به اتهام «توهين به ساحت مقدس ولايت» توقيف شده اند. نشريات محلی در استان های خوزستان، آذربايجان و کردستان نيز با اتهاماتی چون تجزيه طلبی و اقدام عليه امنيت ملی و وابستگی به احزاب مخالف مواجه شده اند.در قزوين هفته نامه حديث قزوين به اتهام انتشار مطالبی در مورد برخورد نيروی انتظامی با مردم توقيف شد و در آخرين مورد نيز هفته نامه سلام بوشهر به اتهام توهين به پيامبر اسلام توقيف و مدير آن در نيمه اسفند گذشته روانه زندان شد.در اين بين، روزنامه نگاران استان کردستان بيش از هر جای ديگر در طی سال ۸۵ با بازداشت و فشار مواجه شدند و در نوروز نيز چهار روزنامه نگار اين منطقه همچنان در زندان بافی ماندند.گستردگی برخوردها به ميزانی بود که سازمان گزارشگران بدون مرز با انتشار بيانه ای کردستان را زندان روزنامه نگاران ايران نام داد.

اتهام جاسوسی به روزنامه نگاران خودی

بر مجموعه برخورد نهادهای حکومتی با روزنامه نگاران در سال ۸۵ می توان نکات ديگری را نيز افزود.از جمله در سال ۸۵ روزنامه نگاران اصولگرا و وابسته به جناح حاکم در ايران به دليل اختلافات درون گروهی به جاسوسی متهم شدند و در مواردی برای چند روز روانه زندان شدند.تصویری از وضعیت روزنامه نگاران در سال 85ميثم زمان آبادی و محمد زمرديان سردبير و دبير سرويس سياسی خبرگزاری ايرانيوز، علی شکوهی سردبير يک سايت خبری که زمانی معاون سردبير کيهان هوايی بود، فئواد صادقی سردبير سايت بازتاب در شمار کسانی هستند که به دليل اختلافات و رقابت های داخلی جناح حاکم بر ايران بازداشت و پس از مدتی آزاد شدند.برخی از نشريات نزديک به دولت نيز با انتشار گزارش هايی در اين مورد در وارد کردن اتهام به همفکران خود نقش داشتند.اين نشريات در گزارش های منتشره خود آوردند: «در روزهای اخير اخبار و گزارشات جديدی از گستره فعاليت سفارتخانه های خارجی درتهران به دست آمده که بر مبنای آن، برقراری ارتباط و جذب روزنامه نگارانی که در رسانه های اصولگرا مشغول به کار هستند در دستور کار قرار گرفته است.»آنها در عين حال با اين ادعا که «در تحليل جديد سرويس های امنيتی بيگانه، سرمايه گذاری بر روی خبرنگاران اصلاح طلبی که اولا در کنترل نيروهای امنيتی داخلی قرار دارند و ثانيا ارتباط نزديکی با مراکز حساس نظام ندارند و ثالثا با وجود برخی منابع موجود در ميان تجديد نظرطلبان که اخبار دست اول تری را می رسانند، ديگر نياز چندانی به مهره های سوخته و دست چندم احساس نمی شود، فايده چندانی ندارد، از رويکرد جديد در اين مورد خبر دادند و در گزارش ها خود آوردند.»
با توجه به فهرست طولانی از بازداشت ها، محاکمات و اتهامات وارد شده به روزنامه نگاران در طی سال ۸۵ که عمده آن حاصل کاهش آستانه تحمل دولت آقای احمدی نژاد است، سال ۸۶ در حالی آغاز می شود که در چند هفته آخر اسفند بخش های رسانه ای نزديک به دولت وارد چالش جديدی با مطبوعات منتقد دولت شده اند.

حمله به سایت کانون زنان ایرانی

کانون زنان ایرانی :وب سایت کانون زنان ایرانی امروز به مدت چندساعت هک شد .در این چندساعت مطلبی با یک ادبیات سخیف به عنوان تیتر اول درسایت دیده می شد که اگر چه مسئولیت این مطلب نه با ما (دست اندرکاران سایت )که با حمله کنندگان به سایت بوده است اما از همه مخاطبان خود که این مطلب را دیده و یا خوانده اند،به سهم خود پوزش می خواهیم.تعدادی از مطالب جدید سایت نیز توسط هک کنندگان حذف شده است که همکاران ما در تلاش برای برگرداندن آن هستند .
حمله کنندگان به سایت این پیغام را برای ما گذاشته بودند:"فضولی موقوف!"و در کنارش نیز یک تابلو با علامت ورود ممنوع دیده می شد .گرچه مطمئن نیستیم اما حدس می زنیم که ورود ما به چه مسائلی از نظر هک کنندگان این سایت ممنوع تلقی می شود.
از همه دوستانی که مارا در رفع مشکل بوجود آمده ،یاری کردند،سپاسگزاریم.
لینک مطلب در کانون زنان ایرانی

یکشنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۸۶

هم زبانی کافی نیست، باید هم دل شویم




نازلی فرخی

يكشنبه 5 فروردین 1386


آگاهی حقوقی ناتمام می ماند
يکی از اهداف مهم کمپين که در جزوه آموزشی چهره به چهره و آموزش گروهی بر آن تاکید شده، گفتگوی رو در رو با شهروندان، آموختن از آنان و شنيدن مشکلات و درد های آنها و نیز آگاهی دادن درباره تاثیر قوانين تبعيض آميز و نابرابری های حقوقی است که شمار زيادی از زنان با تبعات تلخ این نابرابری ها دست و پنجه نرم می کنند.
تجربه ی ماه ها جمع آوری امضاء و گفتگو با گروهای مختلف زنان و مردان، من و بسياری از دوستانم را متوجه اين امر کرده است که بحث و آموزش درباره ی موارد متعدد نقض حقوق زنان (که تعداد آنها هم بسيار زياد است) در عرض 30 دقيقه، امری مشکل و تا حدی غير ممکن است. در کارگاه های آموزشی کمپین که به داوطلبان نزديک به 3 ساعت آموزش حقوقی می دهیم، باز هم شاهد آن هستیم که پرسش های بی شماری داوطلبان را با خود درگیر می کند، حال چطور می توان انتظار داشت در عرض حداکثر 30 دقيقه بتوانيم اين اطلاعات را (در حالی که انتقال دهنده های آن ها نیز متخصصان حقوقی نيستند) به نحو کامل و شایسته به فردی دیگر انتقال دهيم؟

ادامه مطلب ...

جمعه، فروردین ۰۳، ۱۳۸۶

برای اولین بار در مصر زنان از حق قضاوت برخوردار شدند

گروه خبر زنستان
برای اولین بار در مصر سی و یک زن به مقام قضاوت انتخاب شدند. مصر اولین کشور عربی است که در سال 1956 به زنان حق رای اعطا کرد؛ با این حال تاکنون هیچ زنی در این کشور به مقام قضاوت انتخاب نشده بود.
مهم ترین دلایلی که زنان تاکنون از این حق در مصر محروم بودند، محدودیت های فرهنگی و به ویژه کلیشه معروف که زنان تابع احساسات خویش هستند و به همین دلیل برای قضاوت مناسب نیستند بود.
در سال 2003 نیز یک زن به عضویت شورای عالی قانون اساسی در مصر انتخاب شد. به جز مصر، سودان، مراکش و تونس نیز دیگر کشورهای منطقه هستند که در آنجا زنان بر مسند قضاوت نشسته اند.

چهارشنبه، فروردین ۰۱، ۱۳۸۶


دوشنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۸۵

بايد از امکانات سود جست



هلن سيکسوس:
درپيشبرد مبارزه بايد
از همه امکانات سود جست،
تنزه طلبی در اين ميدان معنايی ندارد!



زنان از آغاز همواره درگير در نبردی نابرابر بوده‌اند. بايد از خواست برابری در همه‌ی زمينه‌ها حمايت کرد. همان‌طور که مبارزه لائيک وجود دارد، زنانی هم برای رسيدن به جايگاه برابر با مردان در درون نهاد مذهب تلاش می‌کنند. اين موضوع مورد علاقه‌ی شخصی من نيست ولی معتقدم که چنين مبارزه‌ای هم بايد در نظر گرفته شود. به نظر من هيج زمينه‌ای را نبايد به انحصار مردان واگذشت...در پيش برد مبارزه بايد از همه‌ی امکانات سود جست زيرا تنزه‌طلبی در اين ميدان معنايی ندارد. بايد در عين سرسختی و آشتی‌ناپذيری راه‌های سازش را يافت، از همه‌ی ترفند‌ها سود جست و همه‌ی نيروها را به کار گرفت، از ميان شکاف‌ها لغزيد و به پيش رفت. به گمانم می‌بايد انواع حرکت‌ها را به پيش برد. هر جنبشی می‌تواند نقش و جايگاه خود را داشته باشد. می‌بايد اشکال گوناگون مبارزاتی خلق کرد.
پيرامون جنبش يک ميليون امضا
طبيعی است که از چنين جنبشی حمايت کنم. فکر می‌کنم همبستگی حداقل کاری است که می‌توانم انجام دهم و البته اين به معنای يک وضع‌گيری همراه با تبختر برای درس دادن به ديگران نيست . می‌بايد شرايط کشور، گذشته آن و نيروهای سياسی و اجتماعی آن را در نظر گرفت. در کشوری مثل ايران شاهد ظرفيت‌های بزرگ فرهنگی همراه با شرابط متناقص سرکوب و پيشرفت هستيم. برای مثال در گنجينه فرهنگ ايران حضور زنان شاعر بزرگی مثل فروغ فرخزاد اهميت بسيار دارد . به گمان من می‌بايد بر همه منابعی که در نوسازی و تحول به کار می آيند تکيه کرد. محدود شدن در حصار يک فرهنگ و عدم امکان جابه‌جايی و سفر مهلک است. معتقدم تبادل و گردش اطلاعات در عرصه بين‌المللی بسيار مهم است و بايد به انتقال هر چه بيشتر اطلاعات ياری رساند. نقش وسائل ارتباط جمعی، راديو و تلويزيون و همين طور سينما اساسی است. ايران کشوری‌ست که دارای همه‌ی اين امکانات است و مطمئنم در آن نيروهايی وجود دارند که قادرند حرکت کنند، تغيير ايجاد کنند و آن‌طور که «دريدا» می‌گفت ساختار شکنی کنند، اين شانس بزرگی است که ايران کنوانسيون‌های بين‌المللی را امضاء کرده‌است. و در اين ميان رجوع به وکلا و حقوق‌دانان اهميت دارد. اين هم مهم است که ايران، برخلاف بسياری از کشورهای اسلامی، مستعمره نبوده است. چرا که اين کشورها در آن واحد هم از شرايط خود در رنجند و هم از ميراث استعمار. اما در رابطه با اسلام، به نظرم اسلام‌های متفاوت وجود دارد و برداشت‌های متنوع و البته می‌بايد با اعتدال‌انديشان و مقاومان اتحاد داشت. در رابطه با جنبش زنان در ايران و حركت‌شان به سوى روشنايى و برابرى حقوق با مردان، تنها كارى كه از ما ساخته است، اعلام حمايت و همبستگى با آنان است. متأسفانه سياست‌مداران ما از اين جنبش‌ها غافل‌اند و تنها به منافع خود مىانديشند.
آن‌چه را که در بالا خوانده‌ايد، گزيده‌ای‌ست از سخنان خانم هلن سيکسوس در گفت‌وگو با خانم شهلا شفيق، که بخشی از آن‌را سايت «تغيير برای برابری» منتشرنمود.

یک سال با زنان

نويسنده: فرناز سيفی

بخش نخست
چند سالی هست که هشت مارس هرسال، کارنامه یک سال فعالیت جنبش زنان و اتفاق های مهمی که در حوزه زنان رخ داده است را می نویسم. هشت مارس امسال میان استرس ها، نگرانی ها و بدو بدوهای آزادی دوستان دربند وقت نکردم چیزی بنویسم... مطلبی که قرار بود برای ویژه نامه روزنامه "سرمایه" بنویسم نیمه کاره مانده است... ویژه نامه هشت مارس "زنستان" از تنور درنیامد و گزارشی که باید می نوشتم هنوز فقط در سرم وول می خورد... حالا چند روز بعد هشت مارس تلخ امسال، مرور یک سال فعالیت جنبش زنان را در دو بخش می نویسم. بخش اول را در پایین می بینید که مرور شش ماه اول سال است و بخش دوم را چند روز دیگر همین جا خواهم گذاشت.

بهار، راهرو دادسرا

اولین روزهای کاری سال هشتاد و پنج را در حالی آغاز کردیم که تعدادی از فعالان جنبش زنان که در تجمع مسالمت آمیز هشت مارس در پارک دانشجو با ضرب و شتم نیروهای انتظامی به فرماندهی سردار "قدرت الله محمودی" مواجه شده بودند، به دادسرای تهران رفته و شکایتی را علیه نیروی انتظامی تنظیم کردند. وکالت این زنان را خانم ها شیرین عبادی، نسرین ستوده و لیلا علی کرمی برعهده دارند. این پرونده کماکان مراحل رسیدگی را طی می کند و تاکنون دو جلسه دادرسی آن برگزار شده است.
از سوی دیگر در اولین روزهای کاری این سال قوه قضائیه در اقدامی ناگهانی شروط ضمن عقد را به تفصیل اعلام کرده و خانواده ها را تشویق کرد تا در هنگام ازدواج دختران، این شروط را لحاظ کنند. قوه قضائیه در حالی دست به این اقدام زد که چندی قبل دوهفته نامه الکترونیکی «زنستان» پرونده دومین شماره خود را به ازدواج اختصاص داده و شروط ضمن عقد را به عنوان «هفت شین ازدواج» شرح و توضیح داده و با توجه به مجاری محدود قانونی فعلی، لحاظ این شروط را به دختران دم بخت توصیه کرده بود. اقدامی که در فضای مجازی با واکنش های موافق و مخالف بسیاری روبرو شد.
در نخستین روزهای دومین ماه بهار نیز، آیت الله موسوی بجنوردی در فتوایی تازه اعلام کرد که چند همسری در حال حاضر تعلیق به امر محال شده و چون مهم ترین شرط، یعنی رعایت عدالت و مساوات امکان پذیر نیست، چندهمسری در زمان حال مجاز نیست. آیت الله جناتی نیز در فتواهایی تازه اعلام کرد که اگر دختری مصلحت و مفسده را کامل درک می کند و تحت تاثیر احساسات قرار نمی گیرد، برای ازدواج نیاز به اذن ولی ندارد و تصدی مقام قضاوت برای زنان به شرط آنکه حجاب کامل و حدود شرعی را رعایت نمایند جایز است.

درهای استادیوم های ورزشی، همچنان بسته

در همین روزها، "محمود احمدی نژاد" در اقدامی عجیب و غیر منتظره در نامه ای به "محمد علی آبادی" رییس سازمان تربیت بدنی کشور، این سازمان را ملزم کرد تا در ورزشگاه ها جایگاهی مناسب و مرغوب(!) را به زنان اختصاص دهند تا از این پس زنان نیز بتوانند مسابقات ورزشی از جمله فوتبال را در استادیوم های ورزشی تماشا کنند. این اقدام رئیس جمهور با مخالفت صریح و شدید تعدادی از مراجع و علما مواجه شد و مخالفان در توجیه مخالفت خود استدلال هایی همچون اینکه دیدن ساق پای برهنه مردان از نزدیک برای زنان حرام است را مطرح می کردند. دامنه مخالفت ها موجب شد که احمدی نژاد بعد از گذشت چند روز ابلاغ خود را پس گیرد و زنان همچنان از حضور در استادیوم های ورزشی محروم بمانند.
سال ها است که با آغاز فصل گرما شاهد بحث های مختلف پیرامون حجاب و مقابله با آنچه که حاکمیت بدحجابی می خواند هستیم. در سالی که گذشت نیز به رسم هرساله در پایان دومین ماه سال نهادهای مختلف از جمله نیروی انتظامی، قوه قضائیه و مجلس شورای اسلامی به اظهار نظر درباره این موضوع پرداختند. قوه قضائیه اعلام کرد که مقابله با بدحجابی نیازی به حکم قضائی ندارد؛ از سوی دیگر فرمانده نیروی انتظامی در سخنانی ابراز کرد که نیروی انتظامی با مساله حجاب کاری ندارد. در اقدامی دیگر تعدادی از خانواده های شهدا و جانبازان نیز دو روز متوالی مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع کرده و خواستار برخورد با بدحجابی شدند. شورای شهر تهران نیز در اظهاراتی تند از دولت خواست تا با بدحجابی مقابله کنند. هنوز چند روزی از اظهارات فرمانده نیروی انتظامی نگذشته بود که "مرتضی طلایی" فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ در اظهاراتی متفاوت اعلام کرد که مقابله با بدحجابی ضرورت دارد چرا که افراد بدحجاب به حقوق شهروندی تجاوز می کنند! در همین حال، "فاطمه رهبر" عضو کمسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی نیزاعلام کرد که آیین نامه اجرای «گسترش فرهنگ حجاب و عفاف» ابلاغ شده و براساس قانون برای تمام دستگاه ها لازم الاجرا ا
بنیاد جهانی عکس "ورلد پرس " یکی از معتبرترین سازمان های عکاسی جهان "نیوشا توکلیان" عکاس جوان ایرانی را به عنوان یکی از دوزاده عکاس منتخب زیر سی و دو سال سال دوهزار و شش انتخاب کرد. از طرف این بنیاد بورسی سه ماه در اختیار این دوازده عکاس قرار گرفت. نیوشا توکلیان بیست و پنج ساله است و مجموعه عکس وی که برنده این جایزه شد درباره زنان ایرانی بود.

یا مرگ یا کنوانسیون!

زهره طبیب زاده نوری، که بعد از کناره گیری نسرین سلطان خواه از ریاست مرکز امور زنان و خانواده ( مرکز امور مشارکت زنان سابق) به این سمت منصوب شد، در یکی از اولین نشست های مطبوعاتی خود اعلام کرد که تا زمانی که زنده است اجازه نمی دهد ایران به کنوانسیون رفع همه گونه تبعیض علیه زنان بپیوندد و نسبت به خشونت علیه زنان در امریکا و اروپا انتقادات شدید اللحنی ابراز کرد. وی در جواب اعتراضات خبرنگاران که چرا درباره آمار بالای خشونت علیه زنان در ایران صحبتی نمی کند، اعلام کرد که منکر خشونت علیه زنان در ایران نمی شود، اما در مقام مقایسه این آمار بسیارکمتر از امریکا است و تازه یک مرد بیجا می کند دست روی زن بلند کند و هیچ کجای اسلام هم چنین اجازه ای به مرد داده نشده است!از سوی برخی از فعالان حقوق زنان انتقاداتی نسبت به اظهارات طبیب زاده نوری که هیچ سابقه اجرایی و مدیریتی هم در حوزه زنان ندارد ابراز شد که البته با هیچ واکنشی از سوی وی مواجه نشد.

تجمع اعتراضی علیه نقض حقوق زنان در میدان هفت تیر

یک سال پس از تجمع اعتراضی نسبت به نقض حقوق زنان در قانون اساسی که مقابل درب دانشگاه تهران برگزار شد، در بیست و دو خرداد سال هشتاد و پنچ عده ای از فعالان جنبش زنان ایران بار دیگر برای پیگیری مطالبات بر حق خود تجمعی اعتراضی نسبت به قوانین تبعیض آمیز علیه زنان را در میدان هفت تیر برگزار کردند. یک روز قبل از تجمع ماموران "شهلا انتصاری" یکی از امضا کنندگان فراخوان تجمع را در محل کار خود بازداشت کرده و در روز تجمع نیز با حکم جلب وارد منزل مسکونی "پروین اردلان" و "نوشین احمدی خراسانی" دوتن از امضا کنندگان فراخوان دعوت شدند. در عین حال "فریبا داوودی مهاجر" را نیز از صبح روز بیست و دوخرداد به دادگاه فراخوانده و ساعت ها از وی بازجویی کردند. تجمع اعتراضی زنان در میان هفت تیر به خشونت کشیده شد؛ برای اولین بار نیروهای پلیس زن که در چند ساله اخیر تبلیغات وسیعی درباره حضور و آموزش آنها صورت گرفته است وارد عمل شده و زنان را مورد ضرب و شتم شدید قرار داده و بیش از هفتاد زن و مرد را نیز بازداشت کردند. در میان بازداشت شدگان روزنامه نگاران، فعالان اجتماعی و دانشجویی چون ژیلا بنی یعقوب، دلارام علی، بهاره هدایت، سمیرا صدری، سمیه رشیدی، بهمن احمدی امویی و ...به چشم می خوردند. علی اکبر موسوی خوئینی نماینده مردم در مجلس ششم نیز در این تجمع بازداشت شد، بازداشتی که قریب چهار ماه به طول انجامید.
از این تجمع گروه های حقوق بشری بسیاری چون "سازمان زنان نوبلیست"، " عفو بین الملل"، "زنان برای حقوق بشر زنان"، " لیگ فمینیستی قزاقستان"، " خواهران در اسلام"، " ائتلاف مدنی و اجتماعی زنان فرانسوی"، " شبکه جهانی زنان برای حقوق باروری" و... حمایت کردند و رفتار خشونت آمیز نیروی انتظامی با این تجمع مسالمت آمیز و بازداشت هفتاد تن در این تجمع سروصدای داخلی و بین المللی بسیاری را موجب شد و گروه ها و نهادهای بسیاری در محکومیت این خشونت و حمایت از خواسته های بر حق تجمع کنندگان بیانیه هایی را انتشار دادند.
پس از این تجمع، عده ای از فعالان حقوق زنان از جمله "نوشین احمدی خراسانی"، "پروین اردلان"، " سوسن طهماسبی"، " فریبا داوودی مهاجر" و "شهلا انتصاری" بارها به دادگاه انقلاب احضار شده و ساعت ها مورد بازجویی قرار گرفتند. اتهام این زنان نیز اقدام علیه امنیت ملی و شرکت در تجمع غیر قانونی عنوان شد؛ این در حالی است که بنا بر اصل بیست و هفت قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برگزاری تجمعاتی که اسلحه در آن حمل نشود و مخل مبانی اسلام نباشد نیاز به کسب هیچ گونه مجوزی ندارد.
این بار نیز تعدادی از زنانی که در این تجمع مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند، شکواییه ای را علیه نیروی انتظامی تنظیم کرده و تحویل دادسرای حقوقی تهران دادند و بیست و دو قطعه عکس نیز برای اثبات صحبت خود تحویل دادگاه دادند. یک جلسه رسیدگی به این شکایت برگزار شده و قاضی دادگاه نیز نماینده نیروی انتظامی را به دادگاه فراخوانده است تا درباره برخورد نیروی انتظامی توضیح دهد و این نماینده اعلام کرده است که چون این تجمع مجوز نداشته است، نیروی انتظامی حق برخورد شدید داشته است.

تابستانی از جنس مرگ

تابستان هشتاد و پنج را با اعلام حکم اعدام یک زن آغاز کردیم؛ دلارا دارابی که متهم به قتل زنی شصت و پنج ساله از اقوام خود با همدستی دوست پسر خود است علی رغم اینکه هنگام ارتکاب جرم هفده ساله و طبق کنوانسیون حقوق کودک که ایران نیز به آن پیوسته است کودک محسوب می شده است، به اعدام محکوم شد.در همین حال، زنی به نام " ملک قربانی" نیز به اتهام زنای محصنه در دادگاه ارومیه محاکمه و محکوم به سنگسار شد.
در حالی که شعله های جنگ در گرمای تابستان در خاورمیانه فزونی یافته بود، عده ای از فعالان جنبش زنان تجمعی را در حمایت از جنش جهانی صبح و محکومیت جنگ افروزی مقابل مقر سازمان ملل متحد در تهران برگزار کردند و از دبیر کل سازمان ملل متحد خواستند تا هرچه سریعتر مانع از گسترش دامنه جنگ افروزی شود.
در همین روزها، "مهتاب کرامتی" بازیگر سینما و تلویزیون ایران به عنوان سفیر حسن نیت یونیسف در ایران برگزیده شد و در اولین اقدام خود از کودکان جنگ زده لبنانی دیدار کرد.

کمپین " یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز"

شهریور هشتاد و پنج را با اقدامی مهم در حوزه زنان پشت سرگذاشتیم؛ کمپین " یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز" که اولین حرکت گسترده توده ای در راستای ارتقای آگاهی جنسیتی و حقوقی اقشار گوناگون مردم است در راستای پیگیری اهدافی که در قطعنامه تجمع بیست و دو خرداد هشتاد و پنج مطرح شده بود کلید خورد. مسئولان امنیتی مانع برگزاری سمینار " تاثیر قوانین بر زندگی زنان" که قرار بود نقطه آغاز این حرکت گسترده باشد شده و کمپین پشت درهای بسته سالن رعد آغاز به کار کرد. شیوه کار این کمپین مبتنی بر روش "چهره به چهره" و آموزش است و با گذشت شش ماه از آغاز کار ان بیش از پانصد نیرو داوطلب در شهرهای مختلفی چون تهران، مشهد، گرگان، یزد، تبریز، اصفهان، رشت، سنندج، زنجان، شیراز و کرمانشاه آموزش دیده و مشغول جمع آوری امضا از زنان و مردان هستند. قرار است پس از اتمام فاز اول این کمپین، یک میلیون امضای جمع آوری شده به نهادهای متولی قانون گذاری برده شده و درخواست شود تا بنا بر خواسته یک میلیون شهروند ایرانی قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان تغییر یابد. تاکنون گروه ها، نهادها و افراد بسیاری که در حوزه حقوق بشر، جامعه مدنی، سیاست، هنر و ادبیات فعال هستند از این حرکت گسترده استقبال کرده اند و این کمپین موفق شده است برای اولین بار طیف های گوناگونی از فعالان جامعه مدنی و جنبش زنان را در کنار هم قرار دهد. وب سایت اطلاع رسانی این کمپین با نام " تغییر برای برابری" تاکنون چهاربار فیلتر شده است و سه تن از فعالین این حرکت به غایت مدنی حین جمع آوری امضا در مترو بازداشت و چند روزی را زندانی بوده اند.

نمایشگاهی با محوریت موضوع زن در تبریز: ت ل ن گ ر ؟

نويسنده: فراز یکیتا
شايد هنوز هم
در پشت چشم هاي له شده در عمق انجماد
يک چشم نيمه مرده مغشوش
بر جاي مانده بود
ت ل ن گ ر ؟

شگفت جامعه اي است، ايران، با ملتي شگف تر! در فضايي که نه تاريخ شان ، نه فرهنگشان، نه زبانشان و حتي جنسيتشان تحمل نمي شود، زندگي را براحتي چون سوسمار در سوراخي مي خزند.
نزديکي 8 مارس بهانه اي شد تا حداقل تلنگري ، حقوق زنان در قانون اساسي را به يادمان آورد، البته بدون هيچ شرحي! نمايشگاه عکس و بيوگرافي زنان بزرگ جهان و ايران نشان داد، چگونه زنان بر منع تحصيل ،اشتغال و راي دادنشان فايق آمدند، در حاليکه در قرن 17 بحث بر سر اين بود که آيا زن موجودي بشري است؟! و در 80 سال پيش فقط 3 درصد زنان ايران موفق به تحصيل شده بودند. ولي با مخالفت مديريت فرهنگي در ارائه مجوز، اولين تلنگر متوجه خودمان شد: اينجا سنت ، عرف و قانون دست در دست هم داده اند تا انسانيت يک جنس را با عدم اجازه ي مطرح شدن مشکلات آن در سطح جامعه به چالش بکشند.
اينجا برخي مردان در مقابل فعالان حقوق مدني زنان مي ايستند ، چون مي پندارند نتيجه ي عمل آنها زن سالاري خواهد بود ، مسئولان مقاومت مي کنند،چراکه حرکت زنان را نتيجه ي امپرياليسم غرب مي دانند و زنان....
زنان سرمست از" بهشت زير پايشان" حتي نميدانند که معمار جامعه مردسالارند ، حتي نمي دانند که با ترجيح عرصه خصوصي ، زندانبانان زندان خويشند ، زنان هنوز نمي دانند ظلم مضاعف يعني چه؟؟؟
نمايشگاه تلنگر با محوريت موضوع زن ، براي همه مان تجربه اي بود تا نشان دهد که فعالان حقوق بشر در ايران چه راه سختي در پيش رو دارد.

یکشنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۸۵

تجمع خانواده های فرهنگيان بازداشت شده مقابل دادگاه انقلاب تهران

خبرگزاری کار ايران
خانواده های۴۰ معلم بازداشت شده، جلوی دادگاه انقلاب تهران تجمع کرده و خواستار آزادی بستگانشان شدند. به گزارش خبرنگار ايلنا، عده‌‏ای از خانواده‌‏های فرهنگيانی که به دليل تجمع جلوی مجلس در روز چهارشنبه هفته گذشته دستگير شده بودند، امروز (شنبه ۲۶/۱۲/۸۵) مقابل دادگاه انقلاب تهران تجمع کرده و خواستار آزادی بازداشت شدگان شدند.
در اين تجمع، چند تن از خانواده‌‏های فرهنگيان بازداشت شده، در گفت و گو با خبرنگار ايلنا، گفتند: صبح چهارشنبه هفته قبل که جمع زيادی از معلمان برای دفاع از حقوق قانونی صنفی خودشان در جلوی مجلس شورای اسلامی تجمع کرده بودند، حدود ۴۰ تن از آنان پس از پايان تجمع توسط نيروهای امنيتی دستگير و به زندان اوين منتقل شدند.
همسر يکی از معلمان دستگير شده که جانباز شيميايی است، اظهار داشت: همسر من يک معلم جانباز شيميايی جنگ تحميلی است که به داروهای ويژه نياز دارد، اما متاسفانه مسوولين زندان اوين اجازه نمی‌‏دهند به وی دارو برسانم و نگران سلامتی جسمی‌‏ همسرم هستم.يکی ديگر از اعضای خانواده‌‏های دستگير شده گفت: بيشتر اين ۴۰ معلم دستگير شده جبهه رفته‌‏ و جانباز هستند.وی با تاکيد بر اينکه دلايل و اهداف اين معلمان بازداشت شده سياسی و جناحی نيست، گفت: آنان بلکه برای دفاع از حق قانونی صنفی شان جلوی مجلس تجمع کرده بودند که توسط نيروهای امنيتی دستگير شدند، اما اکنون در زندان اوين هستند و هيچ خبری از آنها نداريم و حتی يک تماس تلفنی هم نتوانسته‌‏اند با خانواده‌‏هايشان داشته باشند.
اعضای يک خانواده ديگر گفت: مسوولين زندان اوين روز پنج شنبه به ما گفتند که برای پيگيری وضعيت بازداشت شدگان، می‌‏توانيد صبح روز شنبه به دادگاه انقلاب مراجعه و با دادن تعهد، خانواده‌‏های خود را آزاد کنيد که اکنون مراجعه کرده‌‏ايم، اما هيچ کس پاسخگوی اين مشکل ما نيست.

اهدای نخستين جايزه‌ سينمای نامحدود حقوق بشر به جعفر پناهی

نخستين جايزه‌ سينمای نامحدود حقوق بشر به جعفر پناهی اهداء شد.
به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا) نهمين فستيوال فيلم‌های حقوق بشر آمستردام که از ۱۴ مارس آغاز شده بود، با اعطای اولين جايزه‌ سينمای نامحدود به مجموعه آثار جعفر پناهی به کار خود پايان داد.
اين جايزه را پناهی از دست فعالان حقوق بشر دريافت کرد که مسئول سازمان هيفس در هنگام اعطای جايزه گفت: اولين جايزه‌ سينمای نامحدود به دليل ديد ريزبينانه و انسان‌دوستانه جعفر پناهی در مجموعه کارهای ارزشمندش به وی اعطاء می‌شود. پناهی نيز اين جايزه را دريافت و به فعالان زن در ايران تقديم کرد.
پناهی پس از دريافت جايزه بلافاصله عازم هنگ‌کنگ شد تا به عنوان يکی از کانديداهای بهترين کارگردانان آسيا که ۲۰ مارس طی مراسمی برنده‌ آن از ميان شش کارگردان آسيايی مشخص خواهد شد، حضور يابد.

شنبه، اسفند ۲۶، ۱۳۸۵

از آیینه بپرس نام نجات دهنده ات را



سارا لقمانی
دو شنبه 21 اسفند 1385



پول سفرها را که از جیب می گذاریم، کتابچه ها را با همان پنج تومان پنج تومان حق عضویت ها چاپ می کنیم. کسی که بابت نوشتن در سایت پول طلب نمی کند. کارگاه ها را در خانه های زنان شهر برگزار می کنیم. اگر ناراحت نمی شوید پول هایی هم بابت نذر و دعای خیر از زنان ناامید از خود و چشم امید دوخته به ما، به دستمان می رسد. 15 میلیون یورو* به چه کارمان می آید؟
کارگاه هایمان به ویدئو پروژکتور نیازی ندارد. نوشته ها را حتی تایپ و پرینت نگرفتیم با ماژیک روی کاغذ نوشته ایم. برای آنکه چشمها را شاید بنوازد چند رنگ ماژیک خریدیم. پول آن را که داشتیم. شبانه به شهرستان ها می رویم تا جای خوابمان صندلی های اتوبوس باشد. به مقصد که می رسیم مهمان خانه های زنان جوان و پرشور شهر می شویم. با دست پخت های خانگی مارا میهمان غذاهای محلی می کنند. کرایه تاکسی ها را هم از جیب حساب می کنند. هربار خجالت زده می شویم ولی مهمان نوازند دیگر. کمپین یک میلیون امضا پول زیادی نمی خواهد. صبوری می خواهد تحمل می خواهد.
کارگاه ها را در خانه های شهر برگزار می کنیم. هر هفته به خانه یک زن می رویم. مبل ها را جابجا می کنیم تا وقتی داوطلبان می نشینند همدیگر را راحت ببینند و دیوار را. دیواری که کاغذ نوشته ها را به آن می چسبانیم. کاغذ هایی که چسب های هر بار به دیوار چسبیدن را در خود حفظ کرده است. می توانم چسب کاغدها را بشمرم و بگویم چند بار کارگاه گذاشتیم. به خانه چند زن رفته ایم. با چند زن و مرد راجع به قوانین حرف زدیم. اشک چند زن را در کارگاه ها دیده ام که سرازیر شد و نگاه لرزانش گفت که این قانون این بی قانونی شامل حال او هم شده است.
هر بار که خوردگی کاغذها را می بینم می گویم دفعه بعد آن را تایپ کنیم و پرینت بگیریم.وقتی بچه های شهرهای دیگر به تهران آمدند روی میز ناهار فقط ماکارونی با سویا دیدند و کشک بادمجان بدون گردو. ترشی را هم یکی از همان زنانی که خانه اش را برای کارگاه به ما داده بود، درست کرده بود. اکرم خانم را می گویم. یاد مامانم افتاده بودم که می گفت کشک بادمجان یعنی یک غذای مجانی. این که دیگر 15 میلیون یورو نمی خواهد. می خواهد؟ کمپین دل دردمند می خواهد.
کمپین حمایت پیرزن داغدیده 80 ساله را می خواهد که می گوید حالا که من دارم می میرم، آمده اید؟ آن زمان که مرا به اجبار به عقد همسرم درآوردند کجا بودید؟ هربار که همسرم مرا زیر مشت و لگد می گرفت زمزمه می کردم کسی به فکر گلها نیست. کسی به فکر ماهی ها نیست. کسی نمی خواهد باور کند که باغچه دارد می میرد. حیاط خانه ما تنهاست . پیرزن 60 ساله ای با دو دختر و دو پسرش به دفتر کارم آمدند تا بگویند چه کنند که پدرشان نتواند بعد از 45 سال زندگی مشترک، مادر را از خانه بیرون کند؟ می گفتند" زن دوم گرفته. او را به خانه مادرمان آورده. خانه ای که 45 سال برای آن زحمت کشیده. بچه هایش را در آن پرورش داده. برای شوهرش همسری کرده مادری کرده کلفتی کرده. همه مهریه اش به پول امروز می شود 4 میلیون، گذاشته کف دستش می گوید فردا برویم برای طلاق". دختر ها و پسرها حرف می زنند و پبرزن نگاه می کند . چگونه نگاهش کنم؟ به چه رویی؟ او مادر من است. مادر شماست. او همه هویتش خانه اش است و بچه هایش. همه او را به اسم زن حاجاقا می شناسند و حالا حاجاقا می خواهد او را از خانه بیرون کند. چشمانش عین التماس است. چادر از سرش می لغزد. جای کبودی گوشه صورتش پیداست. فکر می کند اگر دیگر آبرویی ندارد که حرف بزند باید با تمام قدرت به من نگاه کند. می خواهد با سوی نگاهش بگوید، داد بزند، فریاد بزند که به عروس و داماد و نوه هایش چه بگوید؟ کجا باید برود؟ که آن زن جوان کیست که اکنون در خانه اش است. مادر حقش را می خواهد. حق زندگی اش را. حق سوختنش را. سرویس های اطلاعاتی هلند می توانند به او کمک کنند؟ بگویید بیایند. 15 میلیون یورو آبروی از دست رفته را به او باز می گرداند؟ بگیرید برایش.
ما هر چه را که باید از دست داده باشیم از دست داده ایم. ما بی چراغ به راه افتاده ایم... چقدر باید پرداخت؟
دو سال پیش وقتی پدر بزرگم فوت کرد فکر می کردم از خانه کوچک او در نظام آباد چقدر به مادربزرگم می رسد وقتی 5 پسر و 2 دختر دارد. یک هشتم فقط از ساختمان نه از زمین با حساب کتاب من شد 7 -8 میلیون. چه باید می کرد با آن پول ؟ بعد از 50 سال عمری که در آن خانه برای شوهر و 7 فرزندش گذاشته بود؟ که پدرم گفت آن خانه کلنگی است . ساختمانش قیمتی ندارد. هر چه باشد پول زمین است و من هیچ گریه نکرم وقتی قبل از چهلم پدر بزرگ، مادر بزرگ مرد. گریه نکردم وقتی که اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود و در تمام شهر قلب چراغ های مرا تکه تکه می کردند. وقتی که چشم های کودکانه عشق مرا با دستمال تیره قانون می بستند.
کاش می شد از میان چپ های افراطی و راست های بنیادگرا بیرون می آمدیم تا صدای به هم خوردنشان گوش عالم را کر می کرد. این طرف می گوید چهارچوب این نظام را قبول دارید و مشکلتان نابرابری دیه و ارث است. آن طرف می گوید وااسلاما . این طرف می گوید فکر می کنید حکومت دلش به حال یک میلیون امضا می سوزد و به خواست شما ترتیب اثر می دهد؟ آن طرف می گوید سرویس های اطلاعاتی غرب قوانین ایران را تبعیض آمیز علیه ایران قلمداد کرده است. این طرف می گوید شما فکر می کنید می توانید از کافی شاپ انقلاب کنید؟ آن طرف می گوید این ها می خواهند براندازی نرم کنند. و من فکر می کنم در سرزمین قدکوتاهان که معیارهای سنجش همواره بر مدار صفر سفر کرده اند چرا توقف کنیم؟ چرا؟
یک لحظه از فکر آمریکا و هلند و انرژی هسته ای و حق مسلم مردم ایران بیرون بیایید می خواهم سخنی به شما بگویم. پیشنهاد می کنم برای آنکه حرفم را دیگران نشنوند و به گوش سرویس های اطلاعاتی غرب نرسد مرزها را ببندید. دیوار ها را بلند تر کنید تا فقط خودتان بشنوید. مشارکتی ها، مجلسی ها، هنرمندان، ورزشکاران، کیهانی ها، استادان دانشگاه، ملی مذهبی ها، چپ ها، راست ها، موافقان حکومت، مخالفان حکومت همه تان جمع شویدتا به شما بگویم قانون لزوم تمکین جنسی زن از شوهر چه بلایی بر سر خواهران و دختران شما در پستو های خانه هایشان می آورد. می خواهم به شما بگویم می دانید وقتی دخترتان نه ماهه باردار بود دامادتان دامادتان به اجبار با او همبسترشد و او را راهی بیمارستان کرد او نتوانست به شما بگوید و نتوانست به دادگاه بگوید چون باید تمکین می کرد.
ای دوست، ای برادر، ای همخون وقتی به ماه رسیدی تاریخ قتل عام گلها را بنویس.
شب سرد زمستان است و با جلوه کنار بخاری نشسته ایم و چای می خوریم. یکی از زنان داوطلب زنگ می زند می گوید فردا ختم انعام دارد و می خواهد در خصوص قوانین تبعیض آمیز و کمپین و امضا با زنان فامیل و همسایه حرف بزند و به کتابچه احتیاج دارد. استکان را زمین می گذاریم و می رویم شهرک آپادانا. در ماشین نشسته ام و جلوه را نگاه می کنم که که در مقابل در آپارتمان با زنی که نمی شناسمش حرف می زند، می خندد، کتابچه می دهد. منتظرم چند برگ امضا شده بدهد به جلوه ولی دست خالی بازمی گردد. نگاه پرسان مرا می بیند شانه هایش را بالا می اندازد و می گوید:" گفت امضاهایی را که گرفتم دوست دارم دلم نمی آید از خانه ام بیرون کنم". خانه دار است و مادر سه فرزند. دیروز در صف سبزی فروشی از 5 زن امضا گرفته بود و همسرش در محل کار 30 امضا از همکاران مرد خود جمع کرده بود. کاش می شد با نهایت سرعت بروم به سمت افق.
یک پنجره برای من کافیست یک پنجره به لحظه آگاهی و نگاه و سکوت
15 میلیون یورو پیشکش شما.
خواست جمع آوری یک میلیون امضا خواست زنان و مردان آزاد اندیش همین سرزمین است. برگه های بیانیه را زنان و مردان همین دیار امضا می کنند. چرا که باور داریم اگر آنان نخواهند هیچ چیز نمی تواند تغییر کند. سرمایه های کمپین دختران و پسران جوان و پرانگیزه ایران هستند که می خواهند دنیای اطرافشان را خودشان آباد کنند. چند صد میلیون دلار و یورو و دینار و ریال نمی تواند درد آنان را آرام کند.. سرمایه کمپین پول نیست انسانهای آزاده ایران است که به یکدیگر امید دارند و به فردا.
فردایی که زود می آید چون کسی می آید
کسی می آید
کسی که در دلش با ماست
درنفسش با ماست در صدایش با ماست
کسی که آمدنش را نمی شود گرفت و دستبند زد و به زندان انداخت
..... و سفره را می اندازند
..... و سهم ما را هم می دهد. من خواب دیده ام
*اشعار از فروغ فرخ زاد است
*اشاره به نوشته کیهان درمورد کمپین یک میلیون امضا

جمعه، اسفند ۲۵، ۱۳۸۵

اطلاعیه 900 نفر در محکومیت دستگیری دو تن از فعالان جنبش زنان

گروه خبر زنستان: دو تن از فعالان حقوق زنان شادی صدر و محبوبه عباسقلی زاده روز 13 اسفند در تجمع مسالمت آمیزی که در مقابل دادگاه انقلاب اسلامی برگزار شد، دستگیر شدند.
ما امضا کنندگان زیر دستگیری غیر قانونی این دو فعال جنبش زنان را محکوم می کنیم و خواهان آزادی بدون قید و شرط آنان هستیم. آنچه مسلم است ادامه بازداشت آنان نتیجه ای نخواهد داشت جزدلسردی کسانی که در چهارچوب قوانین مصوب جمهوری اسلامی ایران به مبارزات مدنی اعتقاد دارند و از هرگونه درگیری و خشونت روی گردان اند.

*با توجه به انتشار بیانیه دیگری
http://www.koneshgaran.net/spip.php?article626
برای آزادی این دو فعال جنبش حقوق زنان ما به جمع آوری امضا خاتمه می دهیم.
تعداد واسامی امضاکنندگان اطلاعیه محکومیت دستگیری دو فعال حقوق زنان در زیر آمده است.

سيمين بهبهاني / شيرين عبادي / شهلا اعزازي / فرزانه طاهري / شهلا لاهيجي / بابك احمدي / نسرين ستوده / نرگس محمدی / فریبرز رئیس دانا / كيوان صميمي / منصور اسانلو / مجيد تولايي / مصطفي تنها / عليرضا كرماني / ناصر زرافشان / مازیار سمیعی / آیدین اخوان / محمد علی عمویی / شايا شهوق / بهرنگ شهوق / خديجه مقدم / ژيلا بني يعقوب / نوشين احمدي خراساني / فرناز سيفي / هما زرافشان / بهاره هدايت / پروين اردلان / رزا قره چولو / ناهيد توسلي / سهيلا بسكي / باربد گلشيري / آسيه اميني / زهره ارزني / ليلا علي كرمي / منصوره شجاعي / ناهيد كشاورز / سيما افشار / نيره توكلي / مژده دقيقي / سوسن طهماسبي / شهلا انتصاري / گلناز ملك / جلوه جواهري / زارا امجديان / سارا لقماني / مريم حسين خواه / بهمن احمدي امويي / جواد موسوی خوزستانی / رضا خندان / علي معظمي / نسرين نواب / آزاده ثبوت / گيلدا مجتهدي / مانا طلوعي فر / ركسانا ستايش / نيلوفر انسان / نيلوفر گلكار / نسرين سياوشي / نگار انسان / زهرا حق دوست / سيامك سياوشي / فرحناز هوشنگي / منصور حيات غيبي / معصومه ضيا / پريسا كاكايي / ناهيد ميرحاج / تارا نجد احمدي / معصومه لقماني / پرستو دوكوهكي / فرزانه قاسمي / روزبه ميرچرخچيان / بهاره بقايي / طلعت تقي نيا / نيلوفر كشميري / پريسا اسودي / زهرا سعيدزاده / شيرين اكبري / راحله عسگري زاده / ستاره بابكي / سميه فريد / سارا كريميان / ايمان مظفري / شهره موحدي / مريم افشاري / پروانه وحيدمنش / سيمين مرعشي / افرا شكرلو / كاوه مظفري / مهتاب مقيمي / فخري شادفر / احترام شادفر / نادر حاج محسن / هاله سلحشور / ساقي لقايي / سارا لقايي / اعظم عفتي / نازلي فرخي / مارال فرخي / نگين فيروزه اي / الناز ناطقي / سيمين رادمنش / عمار ملكي / سپيده قدرت / ستاره بابكي راد / شيرين طلايي / مريم ضيا / نسرين صمدي / فاطمه شاه نظري / بهجت حسيني / حسين نيلچي / حسين اكبري / هژير پلاسچي / محمود يگانلي / محمد آشور / محمد بهزادي / جواد نگزيان / شهريار ارمي / آيدا عبدالحسني / هاله آگنج / نيلوفر مهديان / شهلا محسني / سپيده قدرت / عمار ملكي / مهناز محمدي / نسترن ساوري / محمد رستمي / جيران مقدم / نرگس مقدم / مهناز قاسمي / ناهيد نصرت / سميه مظلومي / منيره كاظمي / محبوبه حسين زاده / الناز انصاري / فرنوش تهراني / مونا قاسميان / جادي ميرميراني / ايمان پاك نهاد / عاطفه پهلوان / صديقه نصيري / سيما حسين زاده / فاضله خليل نژاد / سميه حسيني / زهرا ملكي / فاطمه موحدي / فائزه زند / زهرا مالكي / سميه حسيني / فاضله خليلي نژاد / فاطمه امين زاده / زينب امين زاده / مرتضي سنائي / هانيه پابرجا / فريده ميرزايي / سعيد ترابيان / حبيب رضا پور / هادي كويري / عباس نژند كودكي / هايده عبدالحسين زاده / روحي افشار / شهرام شيدايي / بهزاد كشميرپور / فاطمه عارفيان / شهرناز اعتمادي / مهشيد راستي / فاطمه اله وردي / صنم دولتشاهي / كوهيار گودرزي / زينب پيغمبرزاده / لوا زند / ميترا شجاعي / ستاره بابكي / نسرين افضلي / پويا / فرزانه قاسمي / سيامك قاسمي / مرضيه بخشي زاده / بابک تقوی اردبیلی / سپیده گیلاسیان / پروین دانا / سیامک قاسمی / فرحناز پویا / نسیم سرابندی / مرضیه بخشی زاده / حسین افشار / سیدعلی صالحی / حمید بی آزار / نجف رحمانی / علی فائزپور / سیف الله اکبری / اقدس اکبری / رضا جعفر زاده / کریم قربان زاده / علی ایرانیو / مجید مددی / مریم رئیس دانا / کاظم فرج اللهی / سید داود رضوی / حبیب رضا پور / هما رضوی / رضا شهابی / سیامک طاهری / امید ایران مهر / زهرا مينويی / مريم کرباسی / سارا صباغيان / مريم کیان ارثی / متين دخت صالحی / علی تدین / مریم کسایی / سیمین نصیری / مینا جعفری / سعید حبیبی / سحر ابونصر / بهاره هدایت / امین احمدیان / جعفر رسولی / ماندانا چترچی / مهدیه گلرو / فاطمه آرام نژاد / میثم قهوه چیان / علیرضا ارشادی فر / شاهین زینعلی / شیوا نظرآهاری / پروانه وحید منش / نوشین جعفری / سپیده پورآقائی / مریم افشار / کوهیار گودرزی / سعید کلانکی / سامانه رسول پور / علی عبدی / تارا سپهری فر / علی وفقی / علی روزبهانی / عاطفه یوسفی / ستاره سجادی / سمیه رستم پور / مصطفی صداقت جو / قاسم عطائی عظیمی / مهران کوشا / احمد نورحسینی / حسن سهیلی فر / سمیرا صدری / روشنک قیاسیان / مریم قنبری / حسین فراست خواه / امیررییسیان / علیرضا شجاع / مینا جعفری / شیرین آذرخشی / فریده صنعت گر / نازی وفاداری / هاله صفر زاده / نسرین موسوی / احمد صدر / حسین صدر / مرضیه وفامهر / سهیل آصفی / ناهید خیرابی / ملیحه تیره گل / ساچلی افلاکی / حسین قاضیان / مجید ملکی / علی امینی / نازی اسکویی / ساسان م.ک. عاصی / مریم ایزدیان / انسیه صدر / زری احمدی / آفاق حاج حسینی / ناهیذد حاج حسینی / اکبر بهروزی / بهناز بهروزی / عصمت جهرمی / علی تهرانی / شهلا تهرانی / عزت اعصار / مریم جهرمی / مجید حریری / مجتبی حاج حسینی / محبوبه رضایی / شهناز صدر / فیروزه سارنگ / محمود شریفی / مینو صباحی / زهره صباحی / مینا صباحی / حمید غفاری / علی عسگری / شکوه عسگری / احمد قاسمی آذر / ناهید عظیمی / مهدی عابدی / مریم محمدی سرشت / مینا محمدی سرشت / گیتی محمدی سرشت / مهناز افشار / مهشید رضایی / مانی رضایی / شهره مینایی / شیرین وهاب آقایی / فهمیه نوروزی / شهناز نمکی / شهین یزدی / علی هدایت / مجید هدایت / محمود هدایت / مهدی هدایت / مریم هدایت / جهانگیر صباحی / رضا عظیمی / امید تهرانی / احمد رفیعی / نیره هاشمی / فرح تهرانی / رفعت حاج حسینی / پروانه حاج حسینی / آنا ونزان / عفت ماهباز / رویا طلوعی / پویه مددی / گیتا هاشمی / عاطفه جعفری / بهاره دولو / فائزه صیادی / روشنک زین العابدینی / حمید جهانگیری / نیوشا آقا گل / بهاره شهروزی / الهام قیطانچی / لاله بشردوست / مهرانگیز حکیمی / پرستو اله یاری / عباس زندباف / فوزیه خضری یاسی یامین / گیلان نصیری / حسن درویش پور / مهدی افشار نیک / حمید سرداری / حجت منتظری / آیدا رنگی / ایمان بهبودی / حمید فرید / ترانه امیرتیموری / سعیده اسلامی / هاله قریشی / شهرزاد هادیان / فریده پورعبدالله / اختر قاسمی / صفورا نوربخش / اسد زمینی / آذر محلوجیان / احسان صلح جو / بهاره ورهرامی / هایده مقیثی / نوشابه امیری / آذرنگ جباری / مهراندخت جباری / گوهر شمیرانی / پروانه محمدی / نازی عاصفی / فریده انتصاری / ناهید انتصاری / فتانه فراهانی / نیره توحیدی / احمد سیف / ژیلا گل عنبر / شعله شاهرخی / آزاده اکبری / جواد جمشیدی / نازنین کاظمی / سپیده یوسف زاده / مرسده آزاده / شهلا عبقری / کبری کریمی / محمد مهدی حیدری / حمید حمیدی / رکسانا ستایش / سارا محمدی / افروز مغزی / ویکتوریا آزاد / بهار نارنجی / حجت نارنجی / نریمان رحیمی / محبوبه احمدی / پریناز اتابکی / ماندانا بنجار / مفیدی / منوچهر شفایی / الهه آریانپور / فیروزه مهاجر / زهره کایینی مقدم / شهریار آهی / منوچهر شجاعی / آزاده ضیا / کریم شامبیاتی / ساره سالاری شهربابکی / اکبر زرگر / داود جلیلی / سبحان سالاری شهر بابکی / محسن سیدین / محمد موری / بهمن موری / سردار آبادی / گلبهار سهماسبی / کاوه کرمانشاهی / رضا احمدی / محمد علی حیدری / خرسند ستوده / صادق نوابی / جعفر نوابی / مینا ملکی / عطیه وحید منش / سکینه عبدالهی / مهدی مجتهدی / سعید عبادوز / محمد صفوی / فریناز آرین فر/ فرود سیاوش پور / جمشید قراچه داغی / هدی عمید / مژگان طیفوری / صبا روحانی زاده / یوسف حسینی / مهدی خان باباتهرانی / علی رضا جباری / منصور فرجی / پریسا شیبانی / مریم بهرمن / عطیه وحید منش / علی کلایی / رویا پاکزاد / سیما حدادپور / مجتبی خاکپور / هانا ه / بهشید نجفی / لیلا اصلانی / داود اعتباری / مجید محمدی / الناز هاشم زاده / سپیده کلانتریان / پروانه قاسمیان / امیر یعقوبعلی / زهره امین / مهین خدیوی / حسین عربزاده حجازی / فریده یزدی / محمود کویر / روح انگیز شیرانی پور / کیوان مهجور / انور میرستاری / شیوا امین پور / آیدا سعادت / بیژن مومیوند / اشرف السادات امید مهر / بهزاد مهرانی / اعظم مهرانی / امید قوامی / سیاوش عبقری / المیرا مرادی / بابک عباسچیان / پویان اصغری / پریسا انصاری / نیلوفر بیضایی / فرشاد یزدی مهریزی / علی قائدی / آزاده تاج پور / بردیا حیدری / زانیار احمدی / اردوان منتصر / انوشه منتصر / بابک نبی زاده / رامین امین گستر / آرزو احمد زاده / منصور بیات زاده / مریم مصلی / مجتبی رئیسی / سیما شاخساری / مژگان محمودی / فائزه ماهیجی / مسعود شب افروز / محسن کردی / صبا وحید / لیلا شیرنژاد / بابک رستگاری / شیرین دخت نورمنش / دانا شهسواری / جعفر مهربان / لیلا زمانی / رویا صحرایی / اسماعیل قادری / سحر سجادی / علی شنطیا / بیتا یاری / نسرین امامی / مروارید پیر / مهرداد بزرگ / فریبا مجد / ایرج یوسفی نیا / محمود معلم طبرسی / بهمن ایزدی امیرآبادی / میترا ایزدی امیر آبادی / زری قدمگاهی / پروین اشرفی / حسینه حسینی / فاطمه فرهنگواه / روزبه میرابراهیمی / امید معماریان / الف.امیرقولی / مریم افشاری / داریوش مجلسی / مرتضی میراخوری / مریم رییسی / مصطفی صنعت نما / پتکین آذرمهر / سولماز شریف / میرا قربانی فر / مرجان نمازی / امیر یعقوبعلی / اکرم موسوی / منصوره بهکیش / فاظمه نجاتی / علی مهدی قلی / محمدرضا صدفی / علی تهرانی / ریحانه حقیقی / مریم بانو / کاوه محمدی / امیرحسین امیری / عبدالله مومنی / مهدی قاطع / سونیا غفاری / نوذر شعبانی / شهرزاد مسعودی / خالد ابراهیم / آرش عاشوری نیا / بهناز مهرانی / داریا زینال نیا / مهرنوش اعتمادی / شادآفرین قدیریان / حدیث جاودانی / شیوا کمباری / مهسا رمضانی / آزاده عبدالغنی / عباس امیرانتظام / توسکا مساوات / لیلا خالندی / سارا قاسمی / آریا بصیرنیا / سمیه موسوی / رقیه دانشگری / ژاله طالب حریری / آزیتا داوران / طوبی داوران / هما داوران / سیما داوران / ایران عسکری / علی داوران / محمد زارعی / نگار سلیمانی / فاطمه حق وردی / توران عسگری / هدی عامری / ندا عامری / حدیثه عرب / منوچهر عسگری / سیمین سراجی / پرویز دمی زاده / ملیحه مهدی زاده / آرزو قورچیان / تهمینه زاهدی فر/ عبدالحمید کمالی / زهرا نیک سرشت / زهره نیک سرشت / شهرام نیک سرشت / محمد رضا نیک سرشت / عاطفه نیک سرشت / فاطمه نیک سرشت / مریم نیک سرشت / شکوفه برداره / نسرین رییس پور/ فرنگیس نیک سرشت / ویدا حاجبی / غزال کیهان فر / شهلا شرف / حمید رضا رضازاده / پیام غیاثی / آزاد علی اکبر / آزاده میرزایی / آزاده ذاکری / الهه سورش نیا / داریوش مجلسی / عسل ایرانی / رویا کاشفی / حسین لاجوردی / کامبیز بهبهانی مرادی / سرور صاحبی / سیما صاحبی / جهانگیرآرشید / نازنین کاظمی / علی رضا افشار / مهران انصاری / مهزاد امید مهر / مهراز امیدمهر / جولی تنبام / سوفیا بارت / نیرمالا راجا سینگام / محمد مصطفایی / محمد حسین سبحانی / پریسا دشته ای پور / فرانک فرید / دامون گلریز / حمید رضایی / فرار یکیتا / آزاده حسینی / ادیب عزیزی / هدی به نژاد / مریم یاسمین / نازنین خسروانی / سینا مالکی / مهدی فخرزاده / فریبا داوردی مهاجر / علی افشاری / سارا هاشمی / مسعود شکوری / پوپک سلیمی / سوده ارسطویی / زیبا میرحسینی / ملوک عزیززاده / پریسا روشنفکر/ مجتبی رزمی / نفیس فراهانی / سحر رضازاده / سید حسین میرکریمی / سارا راکعی / لیلی مظاهری / بیژن کریمی / راما هاشمی علیا / نگار محمدی / فرزاد باقرزاده / نیلوفر فرحناک / مریم طاهری / حامد نوروزیان / آذر محمدی / مینا صمدی / لیلی فرهادپور / صبا نادریان / شهین دوستدار / فرزانه فراهانی / علی کلایی / سپیده یوسف زاده / سمیه رشیدی / بهناز مهرانی / فرزانه فیروزه ای / یاسمن داور / کاظم متولی / مهسا جزینی / علی کلایی / ضیا صدر / سیامک فرید / گیسو جهانگیر / نرگس سرداری / نرگس وحیدی / حسین نیلچیان / نادر احمدزاده / فاطمه گوارایی / رضوان مقدم / مریم محسنی / مرسده تهرانی / مهراد درویش‌پور / بیژن مشاور / فروغ نیری‌تمیمی / آزاده کیان / یحیی صفی‌آریان / نیوشا درخشان / حامدحاجی‌میری / آرش بهمنی / زهرا قنبری / ژیلا امینی / نسرین بصیری / شهریار رضوانی / آزیتا شکوهی / علی اشرفی / آتوشا شهسواری / سمانه سورنی / شهلا شفیق / نسیم عبدی‌دزفولی / صفار ساعد / حسن اذربایجانی / سعید علایی / منییژه مرعشی / رویا زارع / سعیده سعیدی / فرخ قادرنیا / آرزو مختاریان / فاطمه امین زاده / شیوه دولت آبادی / شهرزاد عالم‌فتحی / گیتی شامبیاتی / مریم بزرگی / کبری نجفی / مهدی دولتی / بهناز عراقی / پرستو رضایی / کتایون صالحی / رضا چندرآبی / کاوه کرمانشاهی / میر گوهر بانی‌فر / نادر صباغ / ماریه براری / سارا ایمانیان / هدی امینیان / آرمان امیری / نیما قاسمی / مسرت امیرابراهیمی / نفیسه محمدی / مریم ایمانی / نرگس جودکی / ژاله طالب‌حریری / مرجان نمازی / هانیه پابرجا / علی‌رضا فرزین‌تبار / مونا ابراهیمی / مریم ابراهیمی / یاشار نوبهار / پرهام تراب‌زاده / مهتاب مهتابی / ریحانه حقیقی / سوسن محمد خانی غیاثوند / محمد محمدخانی غیاثوند / یاسمن دادور / مینا آروین / مصی وهابی / ثمره عبدالصمدی / کاظم متولی / نرگس شکوهی / رضا اسدی / فریبا اسدی / آرش اکبری‌نیا / حسن اکبری‌نیا / مهناز محرابی / افرا فرامرزی / آزموده / آینا قطبی یعقوبی / محمد معتمدی / عالیه شادمان / ایمان محمودی / امیر آهنگری / رودابه مختاری / علی احمدی / اقبال مهاجرانی / مینا حداد / صنم حسینی / پریسا انصاری / احمد عشق‌یار / آزاده حسینی / کیا جاوید / ناهید وصال / مریم جنسن / شیوا آبا / سیامک سوهی / طاهره میرشجاعی / آیت نیافر / صفیه اسکندری / مهران امین‌پور / فریده میرزایی / شکوفه بهاردی / مهری رنجبر / مریم جعفری / سارا حافدی / علی صادقی / فرهاد حیدری گوران / مازیار رایج / ایمان مومنی / سروش مظفرمقدم / میثم خلیلی‌نژاد / رضا مهدوی / امیر مهدوی / حسین میررکنی / سهند عارف / رامتین زارعی / احمد خاندوزی / نوید هاودی / مصطفی سبطی / رقیه خاندوزی / الهه سروش‌نیا / محمد صادقیان / فرزانه مرادی / علی کاظمی / مهدی موسوی / رامین اخلومدی / افسانه برزویه / مینا صفار / نیما صفار / سونیا سعادت‌فر / بهنام کیانی / ریحانه نامدار / کشمیری‌پور / افشار / محسن مالجو / ندا عبدالوند / فرزانه فیروزکوهی / مریم میرزا / کامران کاظمی / نجمه واحدی / سحر افاضلی / مناف عماری / سمانه ابراهیمی / فاطمه نوروزی / پگاه قربانی / ژیلا فتحی / نرگس معمار صادقی / کالتین برگان / فریدون شیبانی / عاطفه شفیعی / سارا احمدی / زهره کاکنج / گلناز بصیری / حمید بداغی / رضا قلی‌زاده / مسعود بایانی / مجید امیدار / کیومرث شاوری / بیتا پازوکی / بهاره عمرانی / محسن مالجو / محمد گیلانی / نیکو فرهمند / آنا کازیان لاگوس / اقدس شعبانی / هادی پاکزاد / صبا جودکی / محترم میرعبدالله یانی / بابک پاکزاد / مژگان همزه‌لو / صنم علامه / ميترا ترابی / مهدیه علوی / فریبا نکوطلبان / نسیم مظفری / نیره مجیدی / فرهاد زارع / افشین زارع / احمد احمدی / نیما احمدی / رجا احمدی / حمید رستگار / حسن ابراهیمی / رضا شنتیا / سعید احمدزاده اردبیلی / افسانه شفیعی / حسین کبیر / سینا دانمگیر / علی شیرازی / سارا شکوری / محمد افراسیابی / پریسا سعادت / پویان کیمیایی / محمد کیمیایی / کاترینه هارپر / الهام عبدالخالق / مهناز ایرانی / آفاق روشنی / حسین درخشان / لیلا عباسی / محمدحسین سبحانی / محمدحسین عبدالملکیان / فاطمه حیدری / سارا عابدی / علی صادقی / فرهاد حیدری گوران / مازیار رایج / ایمان مومنی / سروش مظهرمقدم / میثم خلیلی‌نژاد / رضا مهدوی / امیرمهدوی / حسین میررکنی / سهند عارف / دلارام علی / رامتین زارعی / احمد خاندوزی / نوید حاودی / مصطفی سبتی / رقیه خاندوزی / الهه سروش‌نیا / محمد صادقیان / فرزانه مرادی / علی کاظمی / مهدی موسوی / رامین اخلومدی / افسانه برزویه / مینا صفار / نیما صفار / سونیا سعادت‌فر / بهنام کیانی / ریحانه نامدار / کامران کاظمی / محمد حیدری / نیلوفر بهزادی / بلال مرادویسی / بردیا حیدری / داود پرهیزکار / زینب محتسب

دفتر موسسه کنشگران پلمب ومنزل دکتر رزاقی تفتیش شد

به گزارش سایت کنشگران بعد از ظهر امروز24 اسفند ماه ماموراني با در دست داشتن حکم پلمب دفتر کنشگران به دفتر این موسسه رفتند و بعد از بيرون كردن همكاران دكتر رزاقي از دفتر كارشان، نيم ساعت پشت درهاي بسته با ايشان به گفت و گو نشسته و سپس وي را با خود برده و دفتر موسسه را پلمپ كردند.ابتدا تصور می رفت که دکتر رزاقی را نیز بازداشت کرده اند اما سپس مشخص شد که آنان با داشتن حکم تفیتش منزل او نیز به همراه وی به منزلش رفته اند.
دكتر سهراب رزاقي جامعه شناس، ، فعال جامعه مدني و مديرعامل موسسه كنشگران است.

پنجشنبه، اسفند ۲۴، ۱۳۸۵

پروين پايدار و فمينيست‌های هم نسل او



سال گذشته، در 28 مهرماه 1384، جنبش زنان ايران شاهد از دست دادن يكی از نظريه‎پردازان خود بود. پروين پايدار در سن 57 سالگی چشم از جهان فرو بست. او زمانی از ميان ما رفت كه فضای كشور و منطقه‎ی ما دست‌خوش حوادث بسيار بود و در اين ميان جنبش زنان نيز از اين تلاطمات برحذر نمانده بود. صد افسوس كه در كشاكش آن درگيری‎ها و در نتيجه، آشفتگی و چندپارگی ذهنی‎مان مجالی برای پرداختن به گوهری كه از كف داده بوديم نيافتيم. حكايت ما در واكنش به خاموشی نظريه‎پرداز برجسته‎ی جنبش زنان، شايد حكايت زندگی خود پروين پايدار و نسل اوست كه در انبوه بحران‎ها و وقوع انقلاب در جامعه‎ی ايران، با مقاومت بر پاهای خود ايستادند، هرچند در ميان دود و باروت، و انقلاب و جنگ، ”دو پاره“ شدند: پاره‎ای در ديار خود و پاره‎ای ديگر به زيستن در ديار غربت ناگزير شدند.
مركز فرهنگی زنان افتخار دارد كه با برگزاری يادواره‎ی اين متفكر برجسته‎ی ايرانی پلی باشد ميان نسل نه چندان دور فمينيست‎های ايرانی با نسل جوان امروز. ما می‎خواهيم يادواره‎ی پروين پايدار را همان‎طور برگزار كنيم كه زندگی او بود، يعنی در اين يادواره همان‎طور كه او در آثار ارزشمند خود، فعاليت‎های زنان را در گستره‎ی تاريخ مورد بررسی قرار داده است، ما نيز می‎خواهيم در اين يادواره، فعاليت‎ها، فراز و فرودها و زندگی و شرايط اجتماعی نسل پروين پايدار را برای نسل جديد مورد واكاوی قرار دهيم. بدين سبب از همه‎ی كسانی كه در اين زمينه‎ می‎توانند همكاری كنند تقاضا داريم با ارسال آثار و مقالات پژوهشی خود تا خرداد ماه 1386 به دبيرخانه‎ی يادواره‎ی پروين پايدار، ما را در رسيدن به اين مهم ياری رسانند. ما مجموعه‎ی مقالات انتخابی را در كتابی با همين عنوان در ايران منتشر خواهيم كرد و برخی از آنان نيز در سميناری كه در 28 مهرماه 1386 در تهران برگزار می‎كنيم ارائه خواهد شد.

برای اطلاع بيش‌تر به موضوعاتی که در اين سمينار مورد بررسی قرار خواهندگرفت، به آدرس سايت زنستان مراجعه کنيد!

كانون مدافعان حقوق بشر خواستار آزادی بازداشت‌‏شدگان تجمع فرهنگيان مقابل مجلس شد

ادوارد نيوز: كانون مدافعان حقوق بشر با انتشار بيانيه‌‏ای خواستار آزادی بازداشت‌‏شدگان تجمع فرهنگيان مقابل مجلس شورای اسلامی شد.
در اين بيانيه آمده است: در جريان تجمع مسالمت‌‏آميز فرهنگيان كه در پی مطالبه حقوق صنفی خود برآمده‌‏اند، تعدادی از اين هموطنان فرهيخته كه بار اصلی را در پايه‌‏گذاری فرهنگ عمومی به دوش دارند و علی‌‏رغم مشكلات اقتصادی عظيم، با صبر و تحمل به اين وظيفه حساس خود عمل می‌‏كنند، بازداشت شده‌‏اند.
كانون مدافعان حقوق بشر بر آن است كه برخورد خشونت‌‏آميز با اين فرهنگ‌‏سازان زيربنای دانش در كشور ما را سست و بی‌‏بنياد می‌‏سازد و بر اين اساس خواهان آزادی آنان و پاسخ مثبت به مطالبات صنفی آنان است.

چهارشنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۵

شکايت به خاطر ورود غيرقانونی به منازل منصوره شجاعی و فرناز سيفی

زنستان: صبح ديروز و امروز، شيرين عبادی و نسرين ستوده وکلای منصوره شجاعی و فرناز سيفی در خصوص ورود تهديدآميز به منزل مسکونی آنان در نيمه شب 16 اسفند ماه 1385 شکايتی را به دادسرای الهيه و دادسرای سعادت‌آباد تقديم کردند. اين شکايت به دليل ورود غير قانونی به منازل، همراه با ايجاد رعب و وحشت از سوی کسانی که خود را ماموران اطلاعات معرفی کردند اما هيچ حکم قانونی براي ورود يا تفتيش منازل ارائه نمی‌داند، صورت گرفت.

بازداشت های گسترده در تجمع امروز معلمان

ادوارنیوز: با بی نتیجه ماندن جلسه ديروز معلمان در مجلس با مسولان تجمع وسیع دیگری صبح امروز در میدان بهارستان تهران شکل گرفت که منجر به بازداشت گسترده آنها شد.
به گزارش خبرنگار ادوارنیوز، تجمع صبح امروز معلمان در برابر مجلس با برخورد شدید نیروهای انتظامی مواجه شد. شاهدان این تجمع به خبرنگار ادوارنیوز گفته اند که نیروهای امنیتی و انتظامی با مستقر کردن ده ها اتوبوس تجمع کنندگان را تهدید به بازداشت کرده اند همچنین بنابراین گزارش ها بین 50تا60 نفر از تجمع کنندگان بازداشت شده اند که در بین آنها برخي از اعضاي شوراي مركزي كانون صنفي معلمان‏ از جمله بيژن باغاني، دبير و محمود بهشتي لنگرودي، دیده می شوند.
گفتنی است با اعملا خشونت نیروی انتظامی و بازداشت تعدادی از معلمان ، سایر تجمع کنندگان مقابل ساختمان وزارت آموزش پرورش تجمع كرده و خواستار حضور مسئولان وزارت براي ‏پاسخگويي به آنان هستند .
همچنین خبر می رسد که خشونت نیروهای انتظامی در تجمع امروز معلمان نسبت به چند تجمع گذشته گسترده تر و بی سابقه تر بوده است

حمايت انجمن دفاع از حقوق زندانيان از دو فعالِ زنِ دربازداشت‌مانده

ميدان: انجمن دفاع از حقوق زندانيان از بازداشت‌شدگان زنِ اخير و خانواده‌هاشان دعوت کرده است روز چهارشنبه، 23 اسفندماه، در دفترِ اين انجمن حاضر شوند.
علتِ اين دعوت ابراز حمايت از دو فعالِ زنِ دربازداشت‌مانده (شادي صدر و محبوبه عباسقلي‌زاده) اعلام شده است.
قرار است برنامه‌ انجمن دفاع از حقوق زندانيان از ساعت 15 تا 17:30 در محل دفتر اين انجمن (خيابان آفريقا (جردن)، نرسيده به بزرگ‌راه مدرس، نبش خيابانِ طاهري، برج سياه، طبقه 15، واحد 2) برگزار شود.

بهمن احمدي امويي در دادگاه حاضر شد

بهمن احمدي امويي ،روزنامه نگار امروز (سه شنبه)در شعبه 13 دادگاه انقلاب حاضر شد تا در جلسه رسيدگي به اتهامات خود شركت كند.
مسئولان دادگاه به او كه به همراه فريده غيرت ،وكيلش در داذگاه حاضر شده بود،پس از ساعتي انتظار گفتند كه به دليل غيبت نماينده دادستان، امروزجلسه دادرسي برگزار نمي شود و به وقت ديگري موكول مي شود.
احمدي امويي 22خردادماه گذشته در حالي كه به عنوان روزنامه نگار به پوشش خبري تجمع اعتراض آميز نسبت به قوانين ناعادلانه مربوط به زنان مشغول بود،توسط پليس بازداشت و به بند 209 زندان اوين منتقل شد.او پس از يك هفته به قيد كفالت آزاد شد.
براساس كيفرخواست ،اتهام احمدي امويي اقدام عليه امنيت ملي از طريق تبليغ بر ضد نظام جمهوري اسلامي عنوان شده است.

دوشنبه، اسفند ۲۱، ۱۳۸۵

اطلاعیه در محکومیت دستگیری دو تن از فعالان جنبش زنان

دو تن از فعالان حقوق زنان شادی صدر و محبوبه عباسقلی زاده روز 13 اسفند در تجمع مسالمت آمیزی که در مقابل دادگاه انقلاب اسلامی برگزار شد، دستگیر شدند.

ما امضا کنندگان زیر دستگیری غیر قانونی این دو فعال جنبش زنان را محکوم می کنیم و خواهان آزادی بدون قید و شرط شان آنان هستیم.

آنچه مسلم است ادامه بازداشت آنان نتیجه ای نخواهد داشت جزدلسردی کسانی که در چهارچوب قوانین مصوب جمهوری اسلامی ایران به مبارزات مدنی اعتقاد دارند و از هرگونه درگیری و خشونت روی گردان اند.
..جمع آوری امضا ادامه دارد

سيمين بهبهاني / شيرين عبادي / شهلا اعزازي / فرزانه طاهري / شهلا لاهيجي / بابك احمدي / نسرين ستوده / نرگس محمدی / فریبرز رئیس دانا / كيوان صميمي / منصور اسانلو / مجيد تولايي / مصطفي تنها / عليرضا كرماني / ناصر زرافشان / مازیار سمیعی / آیدین اخوان / محمد علی عمویی / شايا شهوق / بهرنگ شهوق / خديجه مقدم / ژيلا بني يعقوب / نوشين احمدي خراساني / فرناز سيفي / هما زرافشان / بهاره هدايت / پروين اردلان / رزا قره چولو / ناهيد توسلي / سهيلا بسكي / باربد گلشيري / آسيه اميني / زهره ارزني / ليلا علي كرمي / منصوره شجاعي / ناهيد كشاورز / سيما افشار / نيره توكلي / مژده دقيقي / سوسن طهماسبي / شهلا انتصاري / گلناز ملك / جلوه جواهري / زارا امجديان / سارا لقماني / مريم حسين خواه / بهمن احمدي امويي / جواد موسوی خوزستانی / رضا خندان / علي معظمي / نسرين نواب / آزاده ثبوت / گيلدا مجتهدي / مانا طلوعي فر / ركسانا ستايش / نيلوفر انسان / نيلوفر گلكار / نسرين سياوشي / نگار انسان / زهرا حق دوست / سيامك سياوشي / فرحناز هوشنگي / منصور حيات غيبي / معصومه ضيا / پريسا كاكايي / ناهيد ميرحاج / تارا نجد احمدي / معصومه لقماني / پرستو دوكوهكي / فرزانه قاسمي / روزبه ميرچرخچيان / بهاره بقايي / طلعت تقي نيا / نيلوفر كشميري / پريسا اسودي / زهرا سعيدزاده / شيرين اكبري / راحله عسگري زاده / ستاره بابكي / سميه فريد / سارا كريميان / ايمان مظفري / شهره موحدي / مريم افشاري / پروانه وحيدمنش / سيمين مرعشي / افرا شكرلو / كاوه مظفري / مهتاب مقيمي / فخري شادفر / احترام شادفر / نادر حاج محسن / هاله سلحشور / ساقي لقايي / سارا لقايي / اعظم عفتي / نازلي فرخي / مارال فرخي / نگين فيروزه اي / الناز ناطقي / سيمين رادمنش / عمار ملكي / سپيده قدرت / ستاره بابكي راد / شيرين طلايي / مريم ضيا / نسرين صمدي / فاطمه شاه نظري / بهجت حسيني / حسين نيلچي / حسين اكبري / هژير پلاسچي / محمود يگانلي / محمد آشور / محمد بهزادي / جواد نگزيان / شهريار ارمي / آيدا عبدالحسني / هاله آگنج / نيلوفر مهديان / شهلا محسني / سپيده قدرت / عمار ملكي / مهناز محمدي / نسترن ساوري / محمد رستمي / جيران مقدم / نرگس مقدم / مهناز قاسمي / ناهيد نصرت / سميه مظلومي / منيره كاظمي / محبوبه حسين زاده / الناز انصاري / فرنوش تهراني / مونا قاسميان / جادي ميرميراني / ايمان پاك نهاد / عاطفه پهلوان / صديقه نصيري / سيما حسين زاده / فاضله خليل نژاد / سميه حسيني / زهرا ملكي / فاطمه موحدي / فائزه زند / زهرا مالكي / سميه حسيني / فاضله خليلي نژاد / فاطمه امين زاده / زينب امين زاده / مرتضي سنائي / هانيه پابرجا / فريده ميرزايي / سعيد ترابيان / حبيب رضا پور / هادي كويري / عباس نژند كودكي / هايده عبدالحسين زاده / روحي افشار / شهرام شيدايي / بهزاد كشميرپور / فاطمه عارفيان / شهرناز اعتمادي / مهشيد راستي / فاطمه اله وردي / صنم دولتشاهي / كوهيار گودرزي / زينب پيغمبرزاده / لوا زند / ميترا شجاعي / ستاره بابكي / نسرين افضلي / پويا / فرزانه قاسمي / سيامك قاسمي / مرضيه بخشي زاده / بابک تقوی اردبیلی / سپیده گیلاسیان / پروین دانا / سیامک قاسمی / فرحناز پویا / نسیم سرابندی / مرضیه بخشی زاده / حسین افشار / سیدعلی صالحی / حمید بی آزار / نجف رحمانی / علی فائزپور / سیف الله اکبری / اقدس اکبری / رضا جعفر زاده / کریم قربان زاده / علی ایرانیو / مجید مددی / مریم رئیس دانا / کاظم فرج اللهی / سید داود رضوی / حبیب رضا پور / هما رضوی / رضا شهابی / سیامک طاهری / امید ایران مهر / زهرا مينويی / مريم کرباسی / سارا صباغيان / مريم کیان ارثی / متين دخت صالحی / علی تدین / مریم کسایی / سیمین نصیری / مینا جعفری / سعید حبیبی / سحر ابونصر / بهاره هدایت / امین احمدیان / جعفر رسولی / ماندانا چترچی / مهدیه گلرو / فاطمه آرام نژاد / میثم قهوه چیان / علیرضا ارشادی فر / شاهین زینعلی / شیوا نظرآهاری / پروانه وحید منش / نوشین جعفری / سپیده پورآقائی / مریم افشار / کوهیار گودرزی / سعید کلانکی / سامانه رسول پور / علی عبدی / تارا سپهری فر / علی وفقی / علی روزبهانی / عاطفه یوسفی / ستاره سجادی / سمیه رستم پور / مصطفی صداقت جو / قاسم عطائی عظیمی / مهران کوشا / احمد نورحسینی / حسن سهیلی فر / سمیرا صدری / روشنک قیاسیان / مریم قنبری / حسین فراست خواه / امیررییسیان / علیرضا شجاع / مینا جعفری / شیرین آذرخشی / فریده صنعت گر / نازی وفاداری / هاله صفر زاده / نسرین موسوی / احمد صدر / حسین صدر / مرضیه وفامهر / سهیل آصفی / ناهید خیرابی / ملیحه تیره گل / ساچلی افلاکی / حسین قاضیان / مجید ملکی / علی امینی / نازی اسکویی / ساسان م.ک. عاصی / مریم ایزدیان / انسیه صدر / زری احمدی / آفاق حاج حسینی / ناهیذد حاج حسینی / اکبر بهروزی / بهناز بهروزی / عصمت جهرمی / علی تهرانی / شهلا تهرانی / عزت اعصار / مریم جهرمی / مجید حریری / مجتبی حاج حسینی / محبوبه رضایی / شهناز صدر / فیروزه سارنگ / محمود شریفی / مینو صباحی / زهره صباحی / مینا صباحی / حمید غفاری / علی عسگری / شکوه عسگری / احمد قاسمی آذر / ناهید عظیمی / مهدی عابدی / مریم محمدی سرشت / مینا محمدی سرشت / گیتی محمدی سرشت / مهناز افشار / مهشید رضایی / مانی رضایی / شهره مینایی / شیرین وهاب آقایی / فهمیه نوروزی / شهناز نمکی / شهین یزدی / علی هدایت / مجید هدایت / محمود هدایت / مهدی هدایت / مریم هدایت / جهانگیر صباحی / رضا عظیمی / امید تهرانی / احمد رفیعی / نیره هاشمی / فرح تهرانی / رفعت حاج حسینی / پروانه حاج حسینی / آنا ونزان / عفت ماهباز / رویا طلوعی / پویه مددی / گیتا هاشمی / عاطفه جعفری / بهاره دولو / فائزه صیادی / روشنک زین العابدینی / حمید جهانگیری / نیوشا آقا گل / بهاره شهروزی / الهام قیطانچی / لاله بشردوست / مهرانگیز حکیمی / پرستو اله یاری / عباس زندباف / فوزیه خضری یاسی یامین / گیلان نصیری / حسن درویش پور / مهدی افشار نیک / حمید سرداری / حجت منتظری / آیدا رنگی / ایمان بهبودی / حمید فرید / ترانه امیرتیموری / سعیده اسلامی / هاله قریشی / شهرزاد هادیان / فریده پورعبدالله / اختر قاسمی / صفورا نوربخش / اسد زمینی / آذر محلوجیان / احسان صلح جو / بهاره ورهرامی / هایده مقیثی / نوشابه امیری / آذرنگ جباری / مهراندخت جباری / گوهر شمیرانی / پروانه محمدی / نازی عاصفی / فریده انتصاری / ناهید انتصاری / فتانه فراهانی / نیره توحیدی / احمد سیف / ژیلا گل عنبر / شعله شاهرخی / آزاده اکبری / جواد جمشیدی / نازنین کاظمی / سپیده یوسف زاده / مرسده آزاده / شهلا عبقری / کبری کریمی / محمد مهدی حیدری / حمید حمیدی / رکسانا ستایش / سارا محمدی / افروز مغزی / ویکتوریا آزاد / بهار نارنجی / حجت نارنجی / نریمان رحیمی / محبوبه احمدی / پریناز اتابکی / ماندانا بنجار / مفیدی / منوچهر شفایی / الهه آریانپور / فیروزه مهاجر / زهره کایینی مقدم / شهریار آهی / منوچهر شجاعی / آزاده ضیا / کریم شامبیاتی / ساره سالاری شهربابکی / اکبر زرگر / داود جلیلی / سبحان سالاری شهر بابکی / محسن سیدین / محمد موری / بهمن موری / سردار آبادی / گلبهار سهماسبی / کاوه کرمانشاهی / رضا احمدی / محمد علی حیدری / خرسند ستوده / صادق نوابی / جعفر نوابی / مینا ملکی / عطیه وحید منش / سکینه عبدالهی / مهدی مجتهدی / سعید عبادوز / محمد صفوی / فریناز آرین فر/ فرود سیاوش پور / جمشید قراچه داغی / هدی عمید / مژگان طیفوری / صبا روحانی زاده / یوسف حسینی / مهدی خان باباتهرانی / علی رضا جباری / منصور فرجی / پریسا شیبانی / مریم بهرمن / عطیه وحید منش / علی کلایی / رویا پاکزاد / سیما حدادپور / مجتبی خاکپور / هانا ه / بهشید نجفی / لیلا اصلانی / داود اعتباری / مجید محمدی / الناز هاشم زاده / سپیده کلانتریان / پروانه قاسمیان / امیر یعقوبعلی / زهره امین / مهین خدیوی / حسین عربزاده حجازی / فریده یزدی / محمود کویر / روح انگیز شیرانی پور / کیوان مهجور / انور میرستاری / شیوا امین پور / آیدا سعادت / بیژن مومیوند / اشرف السادات امید مهر / بهزاد مهرانی / اعظم مهرانی / امید قوامی / سیاوش عبقری / المیرا مرادی / بابک عباسچیان / پویان اصغری / پریسا انصاری / نیلوفر بیضایی / فرشاد یزدی مهریزی / علی قائدی / آزاده تاج پور / بردیا حیدری / زانیار احمدی / اردوان منتصر / انوشه منتصر / بابک نبی زاده / رامین امین گستر / آرزو احمد زاده / منصور بیات زاده / مریم مصلی / مجتبی رئیسی / سیما شاخساری / مژگان محمودی / فائزه ماهیجی / مسعود شب افروز / محسن کردی / صبا وحید / لیلا شیرنژاد / بابک رستگاری / شیرین دخت نورمنش / دانا شهسواری / جعفر مهربان / لیلا زمانی / رویا صحرایی / اسماعیل قادری / سحر سجادی / علی شنطیا / بیتا یاری / نسرین امامی / مروارید پیر / مهرداد بزرگ / فریبا مجد / ایرج یوسفی نیا / محمود معلم طبرسی / بهمن ایزدی امیرآبادی / میترا ایزدی امیر آبادی / زری قدمگاهی / پروین اشرفی / حسینه حسینی / فاطمه فرهنگواه / روزبه میرابراهیمی / امید معماریان / الف.امیرقولی / مریم افشاری / داریوش مجلسی / مرتضی میراخوری / مریم رییسی / مصطفی صنعت نما / پتکین آذرمهر / سولماز شریف / میرا قربانی فر / مرجان نمازی / امیر یعقوبعلی / اکرم موسوی / منصوره بهکیش / فاظمه نجاتی / علی مهدی قلی / محمدرضا صدفی / علی تهرانی / ریحانه حقیقی / مریم بانو / کاوه محمدی / امیرحسین امیری / عبدالله مومنی / مهدی قاطع / سونیا غفاری / نوذر شعبانی / شهرزاد مسعودی / خالد ابراهیم / آرش عاشوری نیا / بهناز مهرانی / داریا زینال نیا / مهرنوش اعتمادی / شادآفرین قدیریان / حدیث جاودانی / شیوا کمباری / مهسا رمضانی / آزاده عبدالغنی / عباس امیرانتظام / توسکا مساوات / لیلا خالندی / سارا قاسمی / آریا بصیرنیا / سمیه موسوی / رقیه دانشگری / ژاله طالب حریری / آزیتا داوران / طوبی داوران / هما داوران / سیما داوران / ایران عسکری / علی داوران / محمد زارعی / نگار سلیمانی / فاطمه حق وردی / توران عسگری / هدی عامری / ندا عامری / حدیثه عرب / منوچهر عسگری / سیمین سراجی / پرویز دمی زاده / ملیحه مهدی زاده / آرزو قورچیان / تهمینه زاهدی فر/ عبدالحمید کمالی / زهرا نیک سرشت / زهره نیک سرشت / شهرام نیک سرشت / محمد رضا نیک سرشت / عاطفه نیک سرشت / فاطمه نیک سرشت / مریم نیک سرشت / شکوفه برداره / نسرین رییس پور/ فرنگیس نیک سرشت / ویدا حاجبی / غزال کیهان فر / شهلا شرف / حمید رضا رضازاده / پیام غیاثی / آزاد علی اکبر / آزاده میرزایی / آزاده ذاکری / الهه سورش نیا / داریوش مجلسی / عسل ایرانی / رویا کاشفی / حسین لاجوردی / کامبیز بهبهانی مرادی / سرور صاحبی / سیما صاحبی / جهانگیرآرشید / نازنین کاظمی / علی رضا افشار / مهران انصاری / مهزاد امید مهر / مهراز امیدمهر / جولی تنبام / سوفیا بارت / نیرمالا راجا سینگام / محمد مصطفایی / محمد حسین سبحانی / پریسا دشته ای پور / فرانک فرید / دامون گلریز / حمید رضایی / فرار یکیتا / آزاده حسینی / ادیب عزیزی / هدی به نژاد / مریم یاسمین / نازنین خسروانی / سینا مالکی / مهدی فخرزاده / فریبا داوردی مهاجر / علی افشاری / سارا هاشمی / مسعود شکوری / پوپک سلیمی / سوده ارسطویی / زیبا میرحسینی / ملوک عزیززاده / پریسا روشنفکر/ مجتبی رزمی / نفیس فراهانی / سحر رضازاده / سید حسین میرکریمی / سارا راکعی / لیلی مظاهری / بیژن کریمی / راما هاشمی علیا / نگار محمدی / فرزاد باقرزاده / نیلوفر فرحناک / مریم طاهری / حامد نوروزیان / آذر محمدی / مینا صمدی / لیلی فرهادپور / صبا نادریان / شهین دوستدار / فرزانه فراهانی / علی کلایی / سپیده یوسف زاده / سمیه رشیدی / بهناز مهرانی / فرزانه فیروزه ای / یاسمن داور / کاظم متولی / مهسا جزینی / علی کلایی / ضیا صدر / سیامک فرید / گیسو جهانگیر / نرگس سرداری / نرگس وحیدی / حسین نیلچیان / نادر احمدزاده / فاطمه گوارایی / رضوان مقدم / مریم محسنی / مرسده تهرانی / مهراد درویش‌پور / بیژن مشاور / فروغ نیری‌تمیمی / آزاده کیان / یحیی صفی‌آریان / نیوشا درخشان / حامدحاجی‌میری / آرش بهمنی / زهرا قنبری / ژیلا امینی / نسرین بصیری / شهریار رضوانی / آزیتا شکوهی / علی اشرفی / آتوشا شهسواری / سمانه سورنی / شهلا شفیق / نسیم عبدی‌دزفولی / صفار ساعد / حسن اذربایجانی / سعید علایی / منییژه مرعشی / رویا زارع / سعیده سعیدی / فرخ قادرنیا / آرزو مختاریان / فاطمه امین زاده / شیوه دولت آبادی / شهرزاد عالم‌فتحی / گیتی شامبیاتی / مریم بزرگی / کبری نجفی / مهدی دولتی / بهناز عراقی / پرستو رضایی / کتایون صالحی / رضا چندرآبی / کاوه کرمانشاهی / میر گوهر بانی‌فر / نادر صباغ / ماریه براری / سارا ایمانیان / هدی امینیان / آرمان امیری / نیما قاسمی / مسرت امیرابراهیمی / نفیسه محمدی / مریم ایمانی / نرگس جودکی / ژاله طالب‌حریری / مرجان نمازی / هانیه پابرجا / علی‌رضا فرزین‌تبار / مونا ابراهیمی / مریم ابراهیمی / یاشار نوبهار / پرهام تراب‌زاده / مهتاب مهتابی / ریحانه حقیقی / سوسن محمد خانی غیاثوند / محمد محمدخانی غیاثوند / یاسمن دادور / مینا آروین / مصی وهابی / ثمره عبدالصمدی / کاظم متولی / نرگس شکوهی / رضا اسدی / فریبا اسدی / آرش اکبری‌نیا / حسن اکبری‌نیا / مهناز محرابی / افرا فرامرزی / آزموده / آینا قطبی یعقوبی / محمد معتمدی / عالیه شادمان / ایمان محمودی / امیر آهنگری / رودابه مختاری / علی احمدی / اقبال مهاجرانی / مینا حداد / صنم حسینی / پریسا انصاری / احمد عشق‌یار / آزاده حسینی / کیا جاوید / ناهید وصال / مریم جنسن / شیوا آبا / سیامک سوهی / طاهره میرشجاعی / آیت نیافر / صفیه اسکندری / مهران امین‌پور / فریده میرزایی / شکوفه بهاردی / مهری رنجبر / مریم جعفری / سارا حافدی / علی صادقی / فرهاد حیدری گوران / مازیار رایج / ایمان مومنی / سروش مظفرمقدم / میثم خلیلی‌نژاد / رضا مهدوی / امیر مهدوی / حسین میررکنی / سهند عارف / رامتین زارعی / احمد خاندوزی / نوید هاودی / مصطفی سبطی / رقیه خاندوزی / الهه سروش‌نیا / محمد صادقیان / فرزانه مرادی / علی کاظمی / مهدی موسوی / رامین اخلومدی / افسانه برزویه / مینا صفار / نیما صفار / سونیا سعادت‌فر / بهنام کیانی / ریحانه نامدار / کشمیری‌پور / افشار / محسن مالجو / ندا عبدالوند / فرزانه فیروزکوهی / مریم میرزا / کامران کاظمی / نجمه واحدی / سحر افاضلی / مناف عماری / سمانه ابراهیمی / فاطمه نوروزی / پگاه قربانی / ژیلا فتحی / نرگس معمار صادقی / کالتین برگان / فریدون شیبانی / عاطفه شفیعی / سارا احمدی / زهره کاکنج / گلناز بصیری / حمید بداغی / رضا قلی‌زاده / مسعود بایانی / مجید امیدار / کیومرث شاوری / بیتا پازوکی / بهاره عمرانی / محسن مالجو / محمد گیلانی / نیکو فرهمند / آنا کازیان لاگوس / اقدس شعبانی / هادی پاکزاد / صبا جودکی / محترم میرعبدالله یانی / بابک پاکزاد / مژگان همزه‌لو / صنم علامه / ميترا ترابی /

اطلاعیه مرکز فرهنگی زنان درباره بازداشت دو تن از فعالان حقوق زنان




در حالی روز جهانی زن را پشت سر می گذاریم که شادی صدر و محبوبه عباسقلی زاده دو تن از فعالان حقوق زن در بازداشت به سر می برند. این دو فعال حقوق زنان سال هاست که در چهارچوب قانون در حوزه مسائل زنان و جامعه مدنی تلاش گسترده ای کرده اند. اما متاسفانه اکنون شاهدیم که این دو تن از 13 اسفندماه به طور غیر قانونی دستگیر شده و اکنون در بازداشت به سر می برند.
از این رو ما در مرکز فرهنگی زنان ضمن محکوم کردن این بازداشت، خواهان آزادی بی قید وشرط و هرچه سریع تر شادی صدر و محبوبه عباسقلی زاده هستیم و از تمام فعالان حقوق زنان می خواهیم اعتراض خود را نسبت به بازداشت این دو عضو جنبش زنان اعلام نمایند.


مرکز فرهنگی زنان

20 اسفند 1385

زنان زنداني را فراموش نکنيم

روز- فریبا صراف
از مجموع 34 زني که در تهران دستگير شده بودند، امروز تنها دو تن در زندان باقي مانده اند و بنا بر شنيده ها هر دو هم در سلول انفرادي و اعتصاب غذا هستند.
به همين دليل در روز جهاني زن، سازمان عفو بين الملل به همراه سازمان ديده بان حقوق بشر، کنفرانس مطبوعاتي مشترکي در دفتر عفو بين الملل در واشنگتن برگزار کردند که با حضور نمايندگان رسانه هاي مختلف نوشتاري و تصويري چون آسوشيتدپرس، بي بي سي، تلويزيون آمريکا وغيره همراه بود.
هادي قائمي، نماينده سازمان ديده بان حقوق بشر، ظهير جان محمد، نماينده سازمان عفو بين الملل، فريبا داوودي مهاجر فعال حوزه زنان و يکي از 5 متهم دادگاه (که اکنون به دليل ديدار فرزندش در آمريکا به سر مي برد) و سولماز شريف، روزنامه نگار سخنرانان اين جلسه بودند.
در آغاز اين جلسه ظهير جان محمد ضمن خوشامد گويي به اصحاب رسانه هاي حاضر در جلسه، ماجراي دستگيري اين زنان و حرکت جمعي زنان ايران براي تغيير قوانين تبعيض آميز بين زن و مرد را تشريح کرد و گفت: اين قوانين در چند کشور ديگر منطقه نيز حاکم است، اما اين زنان ايران هستند که حاضر به پذيرش اين تبعيض ها نشده اند. در اين راه نيز هزينه هاي سنگين و ناعادلانه اي مي پردازند که بر ارزش کارشان مي افزايد و شايسته حمايت است.
پس از وي هادي قائمي، محقق سازمان ديده بان حقوق بشر نيز گزارشي از برخورد خشونت بار نيروهاي انتظامي در روز 8 مارس مقابل مجلس شوراي اسلامي داد و افزود: امروز زنان ايران پيشروترين گروه فعال اجتماعي در ايران هستند و اگر چه در همه زمينه هاي اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي موفق اند اما دولت آنان را شهروندان درجه دو محسوب مي کند.
وي افزود: در طول سال گذشته حکومت، سرکوب خواسته هاي زنان براي برابري را به طرز محسوسي افزايش داده است تاجايي که 34 زن را همزمان دستگير و تنها به دليل فشارهاي داخلي و خارجي به جز 2 نفر، بقيه را آزاد کرده است. اين 2 زن نيز اکنون در سلول انفرادي و اعتصاب غذا هستند.
نماينده سازمان ديده بان حقوق بشر در اين نشست افزود:امروز نيز بيش از هزار نفر به طور آرام و مسالمت آميز در مقابل مجلس تجمع کردند که با برخورد نيروهاي امنيتي و پليس و با ضرب و شتم حاضران، تجمع آنها به خشونت کشيده شد. متاسفانه سياست هاي تند آمريکا در برخورد با مسائل هسته اي هم به طور کلي سرنوشت سياسي ايران را در شرايط سختي قرار داده است. همه روشنفکران ايران، در حال حاضر هزينه هاي سختي مي پردازند چون دولت ايران از مسئله انرژي هسته اي بر عليه آنان سواستفاده مي کند.
قائمي در ادامه ضمن ابراز خوشحالي از حضور فريبا داوودي مهاجر در اين جلسه گفت: ممکن بود وي اينک بين زندانيان در اوين باشد.
وي سپس سولماز شريف را معرفي کرد و از جمله گفت: وي به عنوان روزنامه نگار براي سازمان ديده بان حقوق بشر کارهاي زيادي انجام داده است و براي هر يک از قوانين نابرابر بين زن و مرد و آسيب هاي آنان در زندگي روزمره و اجتماعي، نمونه هايي را مستندسازي کرده است.
سخنران بعدي فريبا داوودي مهاجر بود که گفت: همانطور که مي دانيد هفته گذشته ما شاهد بازداشت گسترده فعالان جنبش زنان در ايران بوديم. اين دستگيري ها موجب شد تا تمام محافل حقوق بشري داخلي و خارجي اعتراض خود را نسبت به اين موضوع صريحا اعلام کردند. البته اين بازداشت ها بي سابقه نيست و ما حدود 8 ماه پيش در 22 خرداد شاهد بازداشت 70 زن و چند مرد در تجمعي بوديم که از سوي زنان براي تغيير قوانين برگزار شد. بازداشت هايي که همواره با ضرب و شتم از سوي پليس همراه است.
اين فعال حقوق زنان سپس به تشريح برخوردهاي گذشته پرداخت و گفت: در آن زمان پس از ساعت ها بازجويي 5 زن از جمله من با قرار کفالت آزاد شديم. اما بعد از آن روزهاي زيادي براي بازجويي احضار و در نهايت متهم به اقدام عليه امنيت کشور، سست کردن مباني نظام و در مورد بنده تبليغ عليه نظام از طريق مصاحبه، گفت و گو با رسانه هاي داخلي و خارجي شديم. البته اميدوارم همين مصاحبه هم اتهامي ديگر براي من نشود.
وي در ادامه افزود:توجه کنيد که اين براي اولين بار بود که فعاليت براي برابري حقوق زن و مرد، جرم سياسي و اقدام عليه امنيت کشور تلقي مي شد و اين يک زنگ خطر بود، نه تنها براي ما که براي تمام جوامع مدافع حقوق بشر. به همين دليل تعدادي از فعالين جنبش زنان در روز برگزاري دادگاه ما تجمع آرام کردند که در همان دقايق اوليه بازداشت و براي تحقير به محل نگهداري فاسدين اجتماعي فرستاده شدند.
وي در ادامه افزود:ما نه تنها خواستار آزادي افراد باقي مانده در زندان هستيم و آنها را با آزادي چند نفر فراموش نمي کنيم که خواستار مختومه شدن پرونده آنان و ايجاد امنيت لازم براي فعاليت زنان طبق اسناد بين المللي و اعلاميه جهاني حقوق بشر نيز هستيم. اصولا مگر اين زنان چه مي خواهند که بايد مرتب به دادگاه بروند، تهديد بشوند و در نشست هاي مختلف مورد آزار و اذيت و ضرب و شتم قرار بگيرند.
به نظر شما درخواست برابري زنان با مردان در شهادت، در ارث، در ديه خواسته زيادي است و يا مستوجب زندان و دادگاه است؟ آيا درخواست زنان براي تغيير اين ماده قانوني که مرد مي تواند هر زماني که بخواهد زنش را طلاق بدهد در خواست زيادي است؟ آيا درخواست زنان براي تغيير اين ماده قانوني که پدر مي تواند در 13 سالگي دخترش را شوهر دهد و يا دختر باکره حتي در 40 سالگي بايد با اجازه پدر ازدواج کند زياد است؟ اينکه زن بتواند بدون امضا و نياز به اجازه همسرش پاسپورت دريافت کند، امنيت کشور را زير سئوال مي برد؟
داوودي مهاجر افزود:بدتر از همه اينکه با اين درخواست ها مخالفت مي شود با اين اتهام که دولت آمريکا و خارجي ها از آن حمايت مي کنند. من از همين جا به عنوان عضو اين جنبش اعلام مي کنم ما حرکتي مستقل و بدون وابستگي به هر دولت خارجي هستيم و تنها به پشتوانه نيروهاي مردمي داخلي، حرکت خود را پيش مي بريم. وي ادامه داد:بر همين اساس جمعي از زنان ايراني براي تغيير اين قوانين کمپيني تشکيل دادند با عنوان يک ميليون امضا براي تغيير تا با جمع آوري يک ميليون امضا و ارايه آن به حکومت، از نظام سياسي ايران درخواست کنند هر چه سريعتر نسبت به اصلاح و تغيير قوانين تبعيض آميز اقدام کند. آيا اين درخواست امريکايي است و اساسا اين درست است که با اين اتهام با فعالين جنبش برخورد کنيم و کمپين ديگري که عليه سنگسار زنان فعاليت مي کند را متوقف کنيم؟
ما مي خواهيم زنان ما بتوانند همچون مردان حق قضاوت در دادگاهها را داشته باشند و مانند مردان بتوانند براي رياست جمهوري کانديدا شوند و از سقف هاي شيشه اي و بتوني عبور کنند. بتوانند در استاديوم هاي ورزشي حضور پيدا و مسابقه تماشا کنند. به هر حال درخواست هاي اين زنان کاملا مشروع، مدني و مسالمت جويانه است. ما با هيچ فردي سر جنگ و ستيز نداريم. ابزار ما قلم، آموزش و ظرفيت سازي است و تصور مي کنم جواب ما خشونت و زندان و تهمت نيست و اميدواريم که بتوانيم جهاني ديگر و فردايي بهتر براي زنان و دختران ايراني ايجاد کنيم.
در بخش پاياني اين نشست نيز سولماز شريف ضمن تشريح تحقيقات صورت گرفته در زمينه حقوق زنان گفت: قوانين جمهوري اسلامي ايران، چه کيفري، چه مدني، چه خانواده و... در مجموع زنان را شهروندان درجه دو بحساب مي آورد. اين قوانين نابرابر هر روزه تعداد زيادي قرباني در سطح جامعه مي گيرد که ما نيز از ميان نمونه هاي بسيار با چند مورد براي هر يک از قوانين گفت و گوهايي انجام داديم و مستندسازي کرديم.
وي گفت: يکي از موارد مهم سن مسئوليت کيفري زنان است که مجازات جرم يک دختر 9 ساله را برابر با يک انسان بالغ مي داند و اين ميزان از پرداخت جريمه تا اعدام برابر است. به عنوان مثال عاطفه سهاله در سال 2001 در سن 13 سالگي 100 ضربه شلاق را تحمل کرد و در نهايت در سن 16 سالگي در سال 2004 به جرم رابطه نامشروع اعدام شد.
اين روزنامه نگار ادامه داد: مورد ديگر ارزش جان زنان است که نصف ارزش جان يک مرد است. به طوريکه ديه زن نصف ديه يک مرد حساب مي شود. به عنوان مثال دختر دانشجويي به نام شرمينه که در يک ماشين به همراه دو دختر و دو پسر ديگر بر اثر حادثه رانندگي فوت کردند و به خانواده هاي دختران نصف مبلغي که خانواده هاي پسران دريافت کردند، داده شد.
شريف در تشريح موارد ديگر اين تحقيق گفت: سنگسار مجازاتي است که براي رابطه نامشروع در نظر گرفته شده است اما در دولت آقاي خاتمي به دليل رعايت مسائل حقوق بشر بر اثر فشارهاي جهاني به حداقل رسيد ولي متاسفانه در شرايط فعلي اخيرا دو مورد سنگسار در مشهد اجرا شد و اکنون 8 زن در برابر دو مرد در زندانهاي ايران محکوم به سنگسار و منتظر اجراي حکم هستند.
وي ادامه داد: پدر و جد پدري از نگاه قوانين ايران اختيار کامل بر جان فرزندان خود دارند. اگرچه اين اختيار برابر بين دختر و پسر است اما به بهانه هاي ناموس پرستي و روابط نامشروع بيشتر بر روي زنان اجرا مي شود. به عنوان مثال پدري که دخترش را به دليل صحبت با پسر همسايه و يا دوستي با او به قتل رسانده است. متاسفانه بحث همسرکشي و خواهر کشي به شدت در ايران در حال رواج است که به بهانه رابطه نامشروع از بحث مهدورالدم بودن سواستفاده مي کنند و حتي در بعضي از موارد به فتاواي آيات عظام هم استناد مي کنند. در صورتيکه دلايل کافي براي اثبات اين اتهام ندارند.
اين روزنامه نگار ايراني در ادامه با اشاره به قوانيني که در آنها حقوق زنان نصف مردان شناخته مي شود، بحث شهادت را مطرح کرد:تنها شهادت دو زن وجهه قانوني دارد اما يک مرد براي شهادت کافي است. در مجموع زنان براي مسافرت حتي در مرحله اخذ پاسپورت و يا تعيين شغل و محل سکونت نياز به اجازه پدر، همسر، جد پدري و در صورت غيبت هر يک از آنان دادگاه دارند نه خودشان و يا مادرشان. همچنين زنان ايراني در مورادي چون طلاق، حق سرپرستي فرزند، ارث و... نيز داراي حقوق مساوي با مردان نيستند.
در ادامه اين نشست حاضران به سئوالات خبرنگاران پاسخ دادند. اولين سئوال از دو زن ايراني حاضر در جلسه اين بود که آيا اگر دولت آقاي خاتمي بود باز هم اتفاقاتي نظير اين رخ مي داد؟ فريبا داوودي مهاجر در پاسخ به اين سئوال گفت:من خود در دوران ايشان به زندان رفتم. همينطور بسياري از دانشجويان. به نظر من تنها فرق ايشان با اين دوره اين است که آقاي خاتمي شعارش را مي داد ولي احمدي نژاد نمي دهد و اين به نظر من بهتر است تا چهره واقعي ديده شود.
سولماز شريف در پاسخ به اين سئوال گفت:من نيز مي دانم که انتقادات زيادي به دولت آقاي خاتمي وارد است اما اين را هم فراموش نمي کنم که در آن زمان حداقل ايران با کسي طرف بود که مباني دموکراسي را مي شناخت و آن را قبول داشت اما اين يکي نه تنها نمي داند که قبول هم ندارد و نماينده مجلس همفکرش هم اصولا نمي داند افکار عمومي يعني چه؟ اما مهم اين است که نسل من با حقوق خود آشنا شده است.
خبرنگار ديگري پرسيد آيا فکر نمي کنيد با اين حرکت زنان در ايران دولت هايي مثل بوش از آن سواستفاده کنند؟ داوودي مهاجر گفت:ديگر زمان آنکه زنان حقوق خودشان را به خاطر منافع مردان فراموش کنند گذشته است. اکنون صد سال است که اين حرکت به بهانه هايي چون جنگ، تفرقه در جامعه و... به تعويق افتاده است ولي ديگر اين اتفاق نخواهد افتاد؛ ضمن آنکه ما حرکتي مستقل داريم و به هيچ دولت و گروهي نيازمند نيستيم و در هر شرايطي به راه خود مي رويم.
سولماز شريف در ابتداي صحبت هايش از خبرنگاران به خاطر ترجيح دادن اين کنفرانس به مسايل هسته اي تشکر کرده بود، به همين دليل خبرنگاري از وي پرسيد چه کاري از دست رسانه ها بر مي آيد.
وي پاسخ داد: من از نگاه يک روزنامه نگار مي گويم اين وظيفه يک رسانه است که اخبار را پوشش دهد و بدون اولويت دادن مسايل سياسي به اجتماعي. کما اينکه در هفته هاي گذشته اين اقشار اجتماعي ايران بودند که دولت را با مشکل مواجه کردند. تجمعات پياپي معلمان، کارگران، دانشجويان و زنان. همه اين تجمعات و اعتراضات هم به دليل سخت گيري هاي بي رويه اين چند وقت اخير بوده که آن هم ناشي از فشارهايي است که دنيا به خاطر مسايل هسته اي بر ايران وارد کرده است. در واقع مردم ما در شرايط سختي به سر مي برند چون دنيا از انرژي هسته اي مي ترسد.

عبدالفتاح سلطانی : بازداشت زنان خلاف قانون بوده است

میدان
ميدان: امروز يک هفته از دستگيري عده اي از زنان در جلوي دادگاه انقلاب مي گذرد. هفته پيش همين موقع همه 33 نفر با هم بودند اما امروز از آن جمع دو نفر در زندان و در سلول انفرادي به سر مي برند: شادي صدر و محبوبه عباسقلي زاده . شادي از زمان دستگيري تاکنون فقط دو بار با دختر کوچکش حرف زده، اما خانواده محبوبه حتي يک مکالمه کوتاه هم نداشته اند. از طرف ديگر وکيل اين دونفر هنوز ملاقاتي با موکلان خود نداشته است. حق ملاقات با خانواده، حق داشتن وکيل، وغير قانوني بودن نگه‌داري زندانيان در سلول انفرادي موضوع گفت‌وگوي کوتاه ما با عبدالفتاح سلطاني، وکيل دادگستري است . سلطاني، که پيش‌تر خودش هم بازداشت بوده است، دو ماه از مدت حبسش را در انفرادي گذرانده و آن‌ را خلاف قانون مي داند.

ابتدا بفرماييد آيا درقوانين مربوط به حقوق زنداني در ايران به طور مشخص به حق ملاقات زنداني با خانواده‌اش و داشتن وکيل اشاره شده يا اين مسئله اصلاً ديده نشده است؟

در آخرين آيين‌نامه اجرايي سازمان زندان‌ها که مصوب 20/9/1384 است در واقع برخورداري از مرخصي و ملاقات حقوق يک زنداني شمرده شده است. اين ملاقات هم بايد با خانواده و بستگان درجه يک زنداني انجام شود و هم وکيلش. البته ضرورت ملاقات با وکيل بيشتر تأکيد شده است. ماده 180 به بعد آيين‌نامه اجرايي زندان‌ها مربوط به ملاقات زنداني است؛ اعم از وکيل يا خانواده. اين ماده براي تمام زندانيان، چه متهم چه زنداني که محکوم شده باشد، شمول دارد. درباره وکيل بديهي است که کسي که وکيل مي‌گيرد دنبال اين نيست که فقط يک وکالت‌نامه به طور صوري در پرونده بگذارد بلکه مسئله دفاع از حقوق موکل است. اگر متهم يا محکوم با وکيل خود ملاقات نکند نمي‌تواند مسئله دفاع را رديف کند. در جاي ديگري در قانون حفظ حقوق شهروندي که در سال 83 تصويب شده باز هم اين حق براي وکيل در نظر گرفته شده که بتواند در مرحله تحقيقات وارد شود و از حقوق موکل خود دفاع کند. هر فرد به محض دستگيري بنا به ماده 128 کيفري بند 3 ماده واحده قانون احترام به آزادي‌هاي مشروع و حفظ حقوق شهروندي که مي‌گويد "محاکم و دادسراها مکلفند حق دفاع متهمان را رعايت کرده و فرصت استفاده از وکيل را براي آنان فراهم آورند حق داشتن وکيل را دارند. به عبارتي لازمه اينکه وکيل بتواند از موکل خود دفاع کند اين است که بتواند با موکل خود صحبت کند. اين معنا ندارد که ما بگوييم وکيل مي‌تواند وارد پرونده شود ولي حق ملاقات با موکل خود را ندارد.

در قوانين اشاره مشخصي به فراهم آوردن هر چه سريع‌تر گرفتن وکيل شده است؟

زمان مشخصي تعيين نشده ولي در قانون تشريح شده که قضات مکلفند هرچه سريع‌تر، در اسرع وقت ممکن، حتي در ساعت غير اداري تحقيقاتشان را انجام بدهند و سريع‌تر پرونده را به اصطلاح جمع‌وجور کنند و اگر شرايط آماده است براي آزادي فرد و تبديل قرار بازداشت وي اقدام کنند وگرنه اگر شرايط فراهم نيست پرونده را با صدور کيفرخواست به دادگاه براي انجام محاکمه بفرستند.

وضعيت افراد بازداشت‌شده از نظر دو حقي که نام برديد و قانون هم به آن اشاره کرده چگونه است؟

در شرايط زندان‌هاي ايران چند ايراد وجود دارد يکي اين‌که ما هنوز قانوني براي زندان‌ها و نحوه نگهداري زندان‌ها نداريم و موارد به صورت آيين‌نامه است. آنچه را هم که درپاسخ‌هاي قبلي اشاره کردم آيين‌نامه اجرايي سازمان زندان‌هاست. که هر يک يا دو سال يک بار با تصويب رئيس قوه قضائيه عوض مي‌شود. در حالي که ما در قانون اساسي مواردي در مورد منع شکنجه و تفهيم اتهام متهم داريم. غير از قانون احترام به آزادي‌هاي مشروع و حفظ حقوق شهروندي که قبلاً بخشنامه شد در مجلس ششم در سال 83 تبديل به قانون شد. غير از آن مابقي در غالب آيين‌نامه است در حالي که به نظرم تسهيل امور قضايي بايد به صورت قانون باشد. ايراد دوم اين که در عمل هيچ کنترل جدي بر زندا‌نها وجود ندارد؛ کنترلي که از بروز تخلفات جلوگيري کند. به عنوان مثال زهرا کاظمي در زندان اوين به قتل مي‌رسد ولي مي‌گويند نفهميديم قاتل چه کسي است! در يک جايي که آن همه حفاظت، آن همه دوربين و امکانات کنترل است مي‌گويند قاتل مشخص نيست. خوب اگر در زندان کسي به قتل برسد و مسئولين نتوانند قاتل را مشخص کنند چه طور ممکن است اين مسئولين در بيرون از زندان بتوانند قاتل را شناسايي کنند؟ اين ضعف سيستم زندان‌هاي ماست. بايد يک نظارت جدي باشد که اگر مأموري تخلف کرد با او برخورد شود. در عمل متأسفانه متهمي که دستگير مي‌شود و در اختيار بازجو قرار مي‌گيرد، هيچ نظارت جدي براي اين که حقوق اين متهم حفظ شود وجود ندارد.

به طور مشخص درباره عده‌اي از فعالان زنان که هفته پيش دستگير شدند نظر شما چيست؟ آيا اساساً دستگيري آنها قانوني بوده؟ و اينکه دو نفري که هنوز در زندان به سر مي‌برند نه تنها ملاقات با وکيل نداشتند بلکه امکان تماس تلفني هم با خانواده برايشان مهيا نبوده. اين را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟

من معتقدم دستگيري عده‌اي که به نشانه اعتراض و بدون انجام خشونت يا نقض قانون گرد هم مي‌آيند خلاف قانون است. چرا که اصل 27 قانون اساسي تجمعات رابه عنوان حق شهروندان مطرح کرده است در صورتي که اين دو شرط را نداشته باشد: يکي حمل سلاح در آن نباشد و ديگر اينکه خلاف مباني اسلام نباشد. اين تجمع قطعاً سلاحي در آن نبوده و ما نمي‌توانيم بگوييم خلاف مباني اسلام بوده است. زنان اعتراضي داشتند اعم از اين که اعتراض به‌جا يا نابجا باشد به نظر من دستگيري آنها کار خلاف قانون بوده. حالا اين خلاف قانون باز تبعاتي داشته چون برخلاف قانون حفظ حقوق شهروندي آنها بعد از دستگيري با خانواده تماس نداشته‌اند که خبر بدهند کجا نگه‌داري مي‌شوند. اين‌ها مراعات نمي‌شود اگر چشم‌بند زده باشند باز خلاف قانون است. اگر اذيت کرده باشند باز خلاف قانون است. ما نمي دانيم چه کار کرده‌اند.

نگه‌داري فعالان امور زنان در سلول انفرادي توجيه قانوني دارد؟

در سال 82 ديوان عدالت اداري به صراحت به اين حکم رأي داد که نگه‌داري متهمين در سلول انفرادي خلاف قانون است ولي متأسفانه خيلي‌ها را هنگام بازداشت در سلول انفرادي نگه مي‌دارند که نقض آشکار حقوق شهروندي است. چه قبل و چه بعد از انقلاب نگه‌داري اشخاص در سلول انفرادي ممنوع بوده است و هيچ توجيه قانوني ندارد. چون نگه‌داري زنداني در سلول انفرادي محدوديت آزادي افراد و اعمال فشار رواني به آنهاست. خوشبختانه قانوني اين کار را تجويز نکرده است؛ ولي در عمل برخلاف قانون همواره در دهه‌هاي گذشته به کرات ديده‌ايم که خيلي از افراد به انفرادي برده مي‌شوند. بنابراين نگه‌داري افراد با هر اتهامي در سلول انفرادي خلاف قانون است. فقط در قانون يک مورد به جداسازي متهمان اشاره شده؛ آن‌ هم جدا کردن متهمان از کساني که اتهام مرتبط دارند. خود من هم 2 ماه در انفرادي بودم و بعد متأسفانه يک فرد ديگر را هم به سلول من آوردند شديم 2 نفر و همان فضاي 5 متري محل زندگي 2 نفر شد.

نگرانم... مدام ماجرای زهرا کاظمی ذهنم را مسموم می کند! دختر محبوبه عباسقلی زاده،

نگرانم... مدام ماجرای زهرا کاظمی ذهنم را مسموم می کند! گفتگوی گيسو فغفوری با دختر محبوبه عباسقلی زاده، ميدان
حالا ديگر حدود ۱۵۰ ساعت از بازداشت محبوبه می گذرد. تنها محبوبه عباسقلی زاده و شادی صدر در بازداشت مانده اند و بقيه ۳۳ نفر آزاد شدند. همه نگران آنها هستند. اين گفتگو با «مريم امی» دختر بيست چهار – پنج ساله محبوبه است. مريم از همان دخترهای امروزی و مدرنی است که هدف دارند، درس می خوانند و از آخرين اخبار و پيشرفت های دنيا با خبرند. زبان انگليسی را خوب بلدند و سفرهايی که به اين طرف و آن طرف دنيا کرده اند، کمک کرده بيشتر از خيلی ها بدانند. ساده است وصميمی و پای چشم هايش از نخوابيدن اين چند شب و روز گود رفته است، با اين که سرما خورده فرصت استراحت ندارد. نگران است، اما می داند که بايد خونسرد باشد، برای خواهرش و برنامه هايی که مادرش دنبال می کرد. او و خواهرش سه سال پيش هم اين تجربه را داشته اند. مادرش محبوبه عباسقلی زاده ۲۱ روز در سلول انفرادی و حدود ۷-۸ روز در بند عمومی بوده است.
نگران هستی؟
نگران دريا دختر کوچولوی شادی و خواهرم هستم و اين که از مامان هيچ خبری نداريم. در حالی که همه زنگ زده اند، او هيچ تماسی نگرفته است، نگران سلامتی اش هستيم و می ترسم شايد بلايی به سرش آمده باشد... مدام ماجرای زهرا کاظمی ذهنم را مسموم می کند! تا چند روز پيش نگران اعتصاب غذا بودم، نگران مهناز محمدی که برايش دارو برده بودم و قبول نکردند،و وعده مراقبت های پزشکی زندان را داده بودند. شنيدم پاهايش خشک شده بود، حالا که آمده بيرون فهميدم آن وعده ها راست نبوده و حالش هم خوب نيست.
به ديدار آخرين دوست آزاد شده رفتم، اما او هم که انفرادی بوده، مدتی است نه از مادرم و نه از شادی خبری ندارد،فقط اميدوارم سالم باشند.
اگر مامان زنگ بزند نگرانی ات کمتر می شود، نه؟
خواهرم که همه اش منتظر تلفن است می گويد باز از بی خبری بهتر است. اما من چندان به صحبت های پای تلفن هم اعتقاد ندارم، چون خيلی از صحبت هايی که انجام می شود ، ديکته شده است، تا خود او را نبينم، دلم آرام نمی گيرد.
فکر می کنی چرا اين قدر طول کشيده است؟
به نظر من يک جوری می خواستند ماجرای ۸ مارس به انزوا کشيده شود، که نشد. هزينه سنگينی هم دارند می پردازند، هر روز هم که می گذرد هزينه سنگين تر می شود.
پس به همين خاطر خيلی به ۸ مارس فکر می کردی و توانستی برنامه به آن خوبی برگزار کنی؟
با دربند کردن يک عده، هيچ صورت مساله ای پاک نشده است، مشکلات و دغدغه های زن ايرانی هنوزهم پابرجاست به همين خاطربرگزاری برنامه های روز ۸ مارس مهم بود وبرنامه ريزی و پشتيبانی خبری مناسبی هم می خواست، حتی اگرچند برنامه کوچک برگزار می شد. اينجا هم خانواده ميدان واقعا همکاری کردند و توانستيم يک مراسم صميمانه و تاثير گزار برگزار کنيم.
يعنی منتظر چنين اتفاقی بودی؟
از همان ۳ سال پيش که مامان را گرفته بودند، فکر می کردم هر لحظه ممکن است، دو باره اين اتفاق تکرارشود. برای کسانی که فعاليت زنان و حقوق بشر انجام می دهند چندان دور از ذهن هم نيست.
می شود از همان اولش بگی، اين که چه طوری با خبر شدی که مادرت را بازداشت کردند. شما تهران نيستی و می گويند ۲ ساعت و نيمه راه ۵ ساعته را طی کردی. دانشجو هستی درسته ؟
بله. من در جلسه دفاع يکی از دانشجوها بودم. خيلی جلسه مهمی بود چون بنا بر تزی که انتخاب کرده بودم بايد حتما می بودم و حضور می داشتم. يکی از دوستان مادرم تلفن زدند. رفتم بيرون و به او زنگ زدم. فکر کردم خيلی کار مهمی بوده که به من زنگ زدند. وقتی تلفن زدم گفتند که مامان را گرفتند. من فکر کردم خوب يعنی می خواستند شماره مامان را بگيرند و گرفتند. داشتم خداحافظی می کردم که گفت ببين مامان را دستگير کردند. که من ۵ ثانيه ای سکوت کردم و هيچی نگفتم تا مغزم اين موضوع را تحليل کند.
بعد چه کار کردی؟
به يکی از دوستان نزديک زنگ زدم که چرا به من نگفته چه اتفاقی افتاده است و آخرين اخبار چيست. که گفت مسئله مهمی نيست و نگران نباش. بعد به خواهرم زنگ زدم که او گفت بچه ها می گويند شب بروم خانه آنها بخوابم و فهميدم موضوع خيلی جدی تر از اين حرف ها است و احتمالش زياد است که طولانی شود. به يکی از هم کلاسی ها ماجرا را گفتم و وسايلم را دادم به آنها و راه افتادم بيايم تهران. حتی چمدان هم برنداشتم.
اما خيلی زود رسيدی، پرواز کردی؟
طی طريق کردم. تما ماجرا از فهميدن اتفاق تا حرکت کردن بيش تر از نيم ساعت طول نکشيد. از ترمينال هم شانس آوردم ماشين سمند منتظر يک نفر بود، سوار شدم و گفتم که عجله دارم. راننده هم با سرعت می آمد، بعضی وقتها ۱۴۰ بود، بعضی وقت ها ۱۸۰. کلی برگه تقلبی سرعت تو دستش بود که به پليس راه ها نشان می داد.
يک راست رفتی اماکن؟
همه آنجا بودند، جواد، حسين ، ليلی و .. و تلفنی من را در جريان می گذاشتند.در راه فکر کردم اطلاع رسانی وحضورم در فضای اينترنت مهم تراست. سريع آمدم وبه کمک بچه ها ايده کمپين را درسايت ميدان عملی کرديم. متن را تنظيم کرديم، کارهای گرافيکی اش را انجام داديم، ترجمه کرديم و ساعت ۶-۷ شب بود که ديگر کمپين راه افتاده بود. استقبال هم خيلی زياد بود. در يک فاصله کم تعداد زيادی امضا می کردند،خودمان هم تعجب کرديم. ظرف نيم ساعت اول ۱۲۵ نفر امضا کردند.
خواهرت چه کار می کرد؟
يک دفعه که بچه ها به او گفته بودند، شوکه شده بود. از بعداز ظهر حالش بدتر شده بود، من بلاخره آخر شب رفتم خانه که دلداری اش بدهم. فعلا هم مدام پای تلفن نشسته و منتظر است که مامان زنگ بزند.
فردا صبحش هم که رفتيد دم اوين. زياد بوديد؟
بله. صبح رفتيم دم اوين. می دانستم اين فقط برای نشان دادن نگرانی ماست، و قرار نيست آنها کاری برای ما بکنند. ما ۴۰ نفر بوديم، طرف های ساعت ۱۱ هم يک عده ۱۰ – ۱۵ نفره آمدند. می خواستيم وسايل شخصی شان را بدهيم، برای مهنازو بقيه دارو بدهيم که هيچ کدام را قبول نکردند. هيچ عکس العملی نشان نمی دادند. فقط در انتها از خود سلب مسووليت کردند و ما را به وزارت اطلاعات ارجاع دادند.
دوستان دانشجويت الان که چند روز گذشته می دانند؟
بچه ها مرتب از آن روز تماس می گيرند که کجايی تمام کلاس های مهم اين طرف سال است. پاشو بيا. اما الان جو دانشگاه جوری نيست که بگويم چه اتفاقی افتاده است و خبر بپيچد. فقط دوست صميمی ام می داند.
اگر بفهمند چی؟
افتخار می کنند.
نويسنده: گيسو فغفوری

یکشنبه، اسفند ۲۰، ۱۳۸۵

اطلاعیه مرکز فرهنگی زنان درباره بازداشت دو تن از فعالان حقوق زنان

در حالی روز جهانی زن را پشت سر می گذاریم که شادی صدر و محبوبه عباسقلی زاده دو تن از فعالان حقوق زن در بازداشت به سر می برند. این دو فعال حقوق زنان سال هاست که در چهارچوب قانون در حوزه مسائل زنان و جامعه مدنی تلاش گسترده ای کرده اند. اما متاسفانه اکنون شاهدیم که این دو تن از 13 اسفندماه به طور غیر قانونی دستگیر شده و اکنون در بازداشت به سر می برند.
از این رو ما در مرکز فرهنگی زنان ضمن محکوم کردن این بازداشت، خواهان آزادی بی قید وشرط و هرچه سریع تر شادی صدر و محبوبه عباسقلی زاده هستیم و از تمام فعالان حقوق زنان می خواهیم اعتراض خود را نسبت به بازداشت این دو عضو جنبش زنان اعلام نمایند.
مرکز فرهنگی زنان
20 اسفند 1385