چهارشنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۸۶

پدر زینب: پاسخی نگرفتم!

پدر زینب: پاسخی نگرفتم! واقعا درخواست احضاریه کتبی جرم است؟


تغییر برای برابری : صبح امروز19 اردیبهشت محمود پیغمبرزاده، پدر زینب به همراه وکیل او به دادگاه انقلاب، معاونت امنیت مراجعه کردند. نسیم غنوی وکیل او را راه ندادند اما به پدرزینب اجازه ورود دادند. دوستان زینب هم برای گذاشتن وثیقه به دادگاه آمدند.

بعد از حدود 5 ساعت در حالی که وکیل و دوستان زینب منتظر بودند، پدر زینب پریشان و عصبانی از دادگاه خارج شد:« اول که رفتم با رئیس دفتر قاضی صحبت کردم ایشان گفت من با قاضی صحبت می کنم. اما بعد برخورد خوبی نداشتند. گفتند" چرا وقتی زنگ می زنیم نمی آیید؟ می دانید معنی کفالت یعنی چه ؟ یعنی وقتی زنگ زدیم گفتیم او را بیاورید باید بیاورید" من هم گفتم خب ما که چیزی نگفتیم گفتیم احضاریه بفرستید حالا هم اگر اشتباهی بوده ببخشید. اما قبول نکردند و گفتند:" هرچه ما می گوییم می روید رسانه ای اش می کنید." من گفتم لااقل بگذارید داروهایش را ببرم ، برایش پول ببرم و ملاقاتش کنم .بازهم قبول نکردند».

از پدر زینب درباره وثیقه می پرسیم می گوید :« اصلا از وثیقه حرفی نزدند. فقط گفتند بروید و حتی اجازه ملاقات هم ندادند. کلی هم داد و بیداد کردند. آنها گفتند" پرونده اولش را هم دوباره به جریان انداختیم."من واقعا نگران دخترم هستم اصلا جواب نمی دهند که چه کار می خواهند بکنند. آیا واقعا درخواست احضاریه کتبی جرم است؟ »

نسیم غنوی وکیل زینب هم می گوید :« کارشان کاملا غیرقانونی است. اگر قرار وثیقه صادر شده خب به اجرا بگذارند. اگر قرار بازداشت صادر شده بگویند به چه علت بوده است. اگر زینب هم گفته که در صورت احضار کتبی به دادگاه می رود کار غیر قانونی انجام نداده است.»

تماس زینب با خانواده

صبح امروز پیش از رفتن آنها به دادگاه، زینب پیغمبر زاده در تماسی تلفنی به خانواده اش اطلاع داد که در بند 3عمومی زنان زندان اوین (جوانان، سلول یِک ) است. او درباره دلیل انتقالش به زندان گفت:« سوال های مختلفی ازمن می کردند که ربطی به پرونده ام نداشت. به من گفتند چرا اخبار کذب می نویسی، ومن هم گفتم دروغ نمی نویسم. ازمن پرسیدند وبلاگ دارم که من هم گفتم بله به نام تجربه های زنانه. رئیس دفتر قاضی هم رو به قاضی گفت بفرستیمش زندان تا تجربه های زنانه پیدا کند! بعد به من گفتند قرار کفالتت را به وثیقه تبدیل کردیم و پرسیدند وثیقه داری گفتم نه ولی باید بپرسم اما بعد مرا به زندان منتقل کردند.»

زینب در سلول یک (طبقه بالا ) بسرمی برد و هم سلولی هایش 20 نفر هستند که برخی شان سیگارو کراک استفاده می کنند و برای زینب با توجه به بیماری قلبی اش وضعیت مناسبی نیست. او گفت فروشگاه هم تعطیل است و از خانواده اش خواست که برایش لباس و پول ببرند.

هیچ نظری موجود نیست: