چند روز است كه كلام دلنشين مادر تقي نيا را نشنيدم . چند روز است كه ديگر ناهيد نگران حال مادر طلعت نيست ! مادر قشنگم حالت خوب است ؟ چند روز است كه صداي اين زنان آ زاده كه قلب شان پر از آواي عدالت خواهي و برابري است، را نمي شنوم ! نه چند روز نيست دوسال است .صداي نوشين در گوشم مي پيچد : مادر تقي نيا به جاي اين حرف ها بنويس وازتجربه هايت بگو سبك مي شوي ، آسوده مي شوي . اولين نمايشگاه زنان ناشر نوشين و ناهيد كشاورز رااز نزديك ديدم وبه مرور شناختم و گرفتاروپاي بند محبت آنها شدم . در عين جواني جواهري بودند ، دانش ، آگاهي ، هوش وذكاوت همه چيز را با هم داشتند . و اين گونه شد كه من بدون زحمت و رنج مادرانه صاحب دختراني از جنس بلور شدم اگرچه خود نيز دختري از جنس زحمت تلاش كار داشتم .
هر دويشان جوان و خندان وزيبا ، پر شور، از كدامشان بيشتر بگويم نميدانم فقط مي گويم : تو نوشين احمدي هستي توكه نوشته هايت مانند تجربه كننده هاي صدساله است نكند كه ديگري به اسم تو مي نويسد ! ومدتها اين باور براي همه بود تازماني كه بيشتر با او آشنا شدم وديدم اين زن پر شور همان زن صدساله تاريخ است با همان شيفتگي اما با تفكراتي نو و تحول يافته و مرتب و از همه مهم تر مصمم نوشين برايم گفت كه روزي خانمي به درخانه آنها رفته وگفته كه لطفا برو به مادرت بگو بيايد ونوشين گفته شما با چه كسي كارداريد واوگفته مگر تو دختر نوشين احمدي ناشر نيستي ؟
در همان نمايشگاه به او گفتم كه سالهاست كه باچهره تو آشنا هستم ، واو با همان تواضع گفت چرا ؟ گفتم شيبه دوستي هستي كه برايم خيلي عزيز است و او خنديد همان خنده با چال هاي طبيعي صورتش و به ناهيد گفتم : مثل اين كه آدمهاي خوب و دوست داشتني همه چال هايي در صورت دارند ؟ زماني كه شهلالاهيجي و مهرانگيزكار را به جرم شركت در كنفرانس برلين دستگير كردند ما زنان بوديم بدون پشتوانه وهمان موقع بود كه ضرورت يك شخصيت حقوقي بودن را دانستيم تا بتوانيم ازهويت زنانه و حقوق شهرونديمان دفاع و حمايت كنيم . و همان موقع بود كه با تشويق هاي نوشين من قلم به دست گرفتم و با نوشتن از پيش كسوتان شروع گرفتم چه جسارتي و تشويق هاي نوشين براي نوشتن و گفتن ، وقتي از تنهاييم مي گفتم نوشين بود كه آن را در فصل نامه زنان چاپ كرد وميدانم كلي غلط گيري كرد تا چاپ شود .و با همان شطينت هميشگي كه مادر تقي نيا چرا نقطه نمي گذاري ؟ تمام سال هايي كه دركنار هم كار و فعاليت مي كردم برايم خاطره است . همه نوشته ها و كتاب ها و مقالات نوشين و ناهيد خواندني ودر ذهن چهارچوب شده من مي نشست و آن را مي شكست تا به انديشه هاي نو زمانه اخت شوم و در هزار توي خاطره هاي من حك شوند . سالي كه اولين روز جهاني زن بعد از بيست سال از خانه به بيرون كشانده و با شكوه و سادگي در شهر كتاب بر گزار شد نيز برايم روزي بس خاطره انگيز است روزي كه بر موهاي نوشين دست مي كشيديم وبزيرروسري سر ميداديم وادارش مي كرديم كه ماتيك كم رنگي بزند واوطبق معمول مقاومت ، باز با همان شطينت مي گفت خوبم و براي سخن راني آماده ميشد و...
در جامعه مدني داشتن كانون و انجمن ويا تشكل امري طبيعي است و ما با مجوز قانوني براي فعا ليت هاي مدني و حقوقي در كنارهم پيوسته شديم ، همه اختلاف نظرها وتهمت ها وانگ هاي دولتي شدن را با صبوري بر دوش كشيديم ، و كوشيديم كه متولي نباشيم وفقط در جهت دانستن و خود وشعاع به اندازه يك متر دور ورمان حركت وفعاليت كنيم . اين هنگام بود كه با پروين اين دختر نازك اندام وبا همان سر پر شوربه طور واقعي آشنا شدم . ومن هميشه اورا نخ من مي ناميدم . حال نخ من بيمار است اگرچه اراده اي به ضخامت زنجيروكوله باري پر از تجربه هاي تلخ و آزار دهنده بر پشت ظريف وشكننده اش سوار است . مقاله خانم كاردر زنستان 21 (جنبش زنان از بند 209 عبور خواهد كرد )را بخوانيد .
همان زمان ها كه عادت به خطي شدن را طي سالهاي متوالي درجامعه تك صدايي يادگرفته وهركداممان درپي اجراي آن بوديم وجود دخترك عزيزم كه آن زمان دانشجوي جامعه شناسي بود چقدر به من كمك كرد تا چهارچوب هاي خشك وجزمي را بشكنم و بارها وبارها به اومي گفتم ، چقدر خوبه كه توهستي . ناهيد با همان مهرباني ها وآرمان خواهي ها با اصالت دشتستا ني اش مي خنديد وشرمگين مي شد . ودرمواقعي كه من از مسايلي ناراحت و عصبي مي شدم اوبود كه با اخلاق گرايي خاص خودش به من تذكر مي داد كه رفتارت مهربانانه نيست ! حالا ناهيد دانشجويي در مقطع دكترا جامعه شناسي در زندان وبند 209 بسر مي برد همان ناهيدي كه با شور فراوان از قوانين تبعيض آميز با صبوري تمام توضيح مي دهد همان ناهيدي كه از حقوق شهروندي مي گويد و همان ناهيدي كه دلش از فقر و نا آگاهي مردم به درد مِي آيد . مرتبا اين سئوال را مرور مي كنم او از فرانسه آمده اينجا كه مفيد باشد و درخدمت زنان هم وطنش باشد ، حالا در زندان است .
ناهيد جعفري را هنگام سوار شدن سرش را به ميني بوس كوبيدند و موجب شكستن دندانهايش شد ! ناهيد جان زودتر بيا ! گزارش سه ماهه خشونت بر عليه زنان مانده است اين بار هم يادت باشد خودت رادر كنار خشونت ديده ها بنويسي ؟ خشونت خياباني ، خشونت قانوني ، و بنويس : خشونت حادثه نيست مشكل اجتماعي است .كجاي دنيا باكساني كه اعتراض مسالمت آميز مي كنند اين گونه رفتار مي كنند ناهيد جان يادت نرود سلولت را جارو كني براي نفر بعدي !
مريم جان كجايي با تندتند حرف زدنت و شور اشتياق دانستن وبودن مخصوص سنت ، وقتي كه خودت را برايم لوس مي كردي و ياد آوري براي نوشتن مقاله خانه امن . وحالا مادر مريم با آن گوله هاِِي ِ اشك كه تند تند بر صورتش مي ريزد و انگاركه تمامي ندارد و مبهوت ! مريم من ! آخه مگر چه كرده است ؟ مريم ميرزا كجايي كه غلط ها را بگيري وبگويي كه : هيچ وقت نبايد از سه نقطه بيشتر بگذاريم ومن بي حوصله ازهرنوع بايد ونبايد ها حتي قوانين نوشتاري ! خوب اين چه قانون نوشتن است حالا چهار نقطه بگذاريم چه مي شود ؟ نام نام شان دختران آفتاب ، دختران روشنايي و دختراني كه مايه افتخار و سر بلندي اين جامعه سالار زده است .و راستي كه چه جرمهاي بزرگي دارند آگاهي ، هم دلي ، برابري خواهي و از همه مهم تر جرات ابراز مطالباتشان در خيابان كه مخصوص مردان است . جاي همه شماها و 26 نفر ديگردر جنبش زنان حتي براي زماني كوتاه نيز خالي است . ما وتمام كساني كه به آزادي و برابري و حقوق شهروندي اعتقاد دارند در انتظار ونگران شما هستيم وميدانيم كه به زودي اين روزها نيز مي گذر د .مهمانان بند 209 زندان اوين كم كساني نيستند و مسئوليت اين بار سنگين و گرانبها بر گردن بند 209 است .
تفكرات شما ومطالبات شما همه روشن وعلني است ومسئولين بعد از همه دستگيري ها ، فشارها و اتهام ها در نهايت روزي بايد راه ديگري را پيش بگيرند وبه اعتراض هاي مسالمت آميز قانوني و حقوقي زنان گوش بدهند و راه حلي براي تغيير قوانين تبعيض آميزو حفظ حقوق شهروندي بيابند .
چهارشنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۵
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر