الناز انصاري
ما يك زن نيستيم؛ ما همه زنانيم
تجسم جهاني بي زندان، جهاني كه سهم همه از خيابان هاي زمين يك اندازه است؛ تجسم كتاب قانوني كه جنسیت در آن تبصره نيست ؛ تجسم جهاني ديگر بي صداي بمب ؛بي ضربه باتوم، بي كودك گرسنه، خالي از زن كتك خورده ... تصوير جهان سبزي كه تبر با دست و درخت بيگانه است و گرسنگي در تاريخ كز كرده... تجسم دنيايي كه برابري شرط بقاست در آيين هر قبيله و هر انسان آيينه اي است در برابر ديگري تا تكثير شود برابري ... . تصوير خود و فرزندانمان را خواب ديده بوده بوديم خواب ديده بوديم سال ها و خواب خوش بود حتي در ميان ديوارهاي تازه رنگ خورده ي اوين. برابري روياي همه ما بود كه اتهامي شد آنچنان بي عدل .... آه اگر اين قوانين كمي عادل بودند.
ادامه مطلب
جمعه، فروردین ۱۰، ۱۳۸۶
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر